سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دکتر بالتازار
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 162
بازدید دیروز : 147
کل بازدید : 1404983
کل یادداشتها ها : 2015

< 1 2 3 4 >
نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:40 ص توسط دکتر بالتازار


                                            بسم الله
مادر بزرگ به فاطمه یه سیب و یه خیار داد .
فاطمه با زحمت خیار رو پوست کند .
شاید 5 دقیقه طول کشید .
خیار رو ریز کرد و نمک زد و خورد .
سر آخر وقتی نگاه کردم دیدم پوست خیار رو هم خورده !!! وااااای
فردای آن روز تعریف می کرد : تو عمرم خیار نخورده بودم خوشمزه باشه . خیار دیشب اینقدر خوشمزه بود شیرین بود . ( 1382 )

 دختر اولم ( فاطمه ) :  یه پسری بود اون پسر اسمش حضرت سلیها بود . حضرت سلیها یه بابا داشت . باباش چند تا پسر داشت ... ( قصه ی یوسف علیه السلام که تو مهد کودک شنیده بود )
بقیه شم قرار شد فرداش تعریف کنه . الان 9 ساله که من منتظر اون فردا ام !!! شوخی

 سلام دوستان .
هر شب قرار ما : تکیه ی لحاف دوزا . با ذکر الهی خر و پف !!! شوخی

خادم مسجدمون اومد تو پایگاه بسیج .
میکروفونو روشن کرد و شروع کرد به مداحی : آتیش زدم به خرمنم ... آی خر منم ... آی خر منم !!! وااااای
( سال 1382)

غروبی سرمون شلوغ بود .
نتونستیم نماز اول وقت بخونیم .
نیم ساعتی گذشته بود که نسخه پیچ گفت : پاشیم بریم یگانه ای به درگاه دوگانه ای بگذاریم !!! وااااای( به یاد سعدی )

به دوستم گفتم : علامه حسن زاده را در خواب دیدم .
دوستم گفت : شما از شاگردای خواب آلوده ی علامه هستین !!! 
خنده ام گرفت . گفتم : چقدر با مزه ای .
گفت : میدن . خودشون میدن  شوخی
( از عالم بالا الهام میشه !!! )


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:36 ص توسط دکتر بالتازار


                                      بسم الله
سر شام بودم .
نسخه پیچ گفت : مردی که هرگز سیر نشد .آهاء آهاء ( زد زیر گریه ی دروغی )... دکتر بالتازار ... پیرمرد ناکام !!! 
سلام بر شما،عید شما هم مبـــــــــــــــارک آقای دکتــــــــــــر - مهندس مکانیک
عید برشما هم مبارک - ثانیه ها...
_______________________________
شب قدر بود .
با دوستای نوجوون از احیاء بر می گشتیم .
جوونا تو قهوه خونه نشسته بودن و دودی به راه انداحته بودن .
دوستم گفت : شب قدره هر پکی 70 پک حساب میشه !!! شوخی


 تلفن زنگ خورد .
خانمی پشت خط بود : ببخشید شیر "رایانه ای " اومده ؟وااااای
خوب نشنیدم . گفتم : کی اومده ؟
گفت : شیررایانه ای !!!

تو یه نشریه ی علمی خوندم از قول یه دکتر : آمار سرطان تو 10 سال آینده 2 برابر میشه .
 چه باید کرد ؟ شما چه پیشنهادی دارین ؟ چاره داره ؟
^ 91/8/13  
اگه سوسیس و کالباس حذف بشه . نگهدارنده های مواد غذایی کم بشه و مردمم بیشتر از سبزیجات و میوه جات استفاده کنن میشه جلوشو گرفت. مردم باید خودشون بخوان که به فکر سلامتیشون باشن - ::::شـــمیــــم::::

شما دکترین - *نجوا*

من فکر می کنم کمترین کاری که تو دنیای آپارتمانی امروز می تونیم انجام بدیم اینه که هر باغچه و گلدونی که دم دستمون هست به یک مزرعه کوچیک سبزیجات تبدیل کنیم و حد اقل خودمون رو از سبزیجات صنعتی نجات بدیم .تا جایی هم که امکان داره از مصرف غذاهای آماده خودداری کنیم .البته توجه به ورزش و تحرک سالم هم که جای خودش رو داره - شروق z_m
منم با خانم شروق موافقم... میوه جات صنعتی هم خطرناکن - ::::شـــمیــــم::::

بهتره امار ها رو دستکاری کنیم - اقاشیر حفاظ

برادر خانومم که چندین سفر اروپایی داشته میگه : اونجا میوه جات احیانا کرم زده گرون تر از میوه های سم پاشی شده و بی عیب و نقصه ( تا 2 برابر حتی )

عجب!! اونوقت ما نمیخریم و همش میریم سراغ میوه های درشت و قشنگ و خوشرنگ و البته مشکوک - ::::شـــمیــــم::::

جالبه که میوه ها و سبزیجاتی که خودمون از روش های سنتی تولید می کنیم مزه خیلی بهتری داره و واقعا می ارزه که دو سه برابر قیمت داشته باشن . - شروق z_m

بایرامی یه رمان داره که تو یکی از روستا های سر عین میگذره . رمان فوق العادیه ایه که وضعیت صنعتی یا بهتر بگیم وضع ساختگی جامعه امروز رو نقد می کنه . از عسل و سیب زمینی و ... شروع می کنه تا به اخلاق و رفتار و چیز های دیگه برسه... حالا که بحث سرطان جسمانی شد بد نیست یه فکری هم به حال سرطان روح کنیم که روز به روز تو جامعه همه پیر تر میشه - شروق
چاره ش جهاد و مبارزه با نفسه! وگرنه انقدر تکرار شده که سرطان زایده ی مواد غذایی شیمیایی و غیرطبیعی هست که ملکه ی ذهن همه شده و جایگزین هم حداقل برای 90درصد موادغذایی سرطانزا و بیماریزا وجود داره منتها مشکل تو "دلم میخواد ها" و "هوس کردم ها" و در یک کلام تسلیم نفس شدنهاست. - سبوی معرفت

2 تا هم من اضافه کنم : نمک بالا ( تو نون و پنیر و غذاهای شور و کنسرو و ... ) روغن زیاد ( مخصوصا سرخ شده و تغییر رنگ داده و دود کرده و ... )

راه حل : مصرف غذاهای آب پز . هفته ای 3 بار آش و سوپ . مصرف غذاهای کم نمک یا بی نمک . ( دیگه سیگار و الکل و چاقی و بی تحرکی و نور شدید خورشید و ... رو همه می دونن )

به سیگار کشیدن ادامه بدهید - شهریار کوچه ها

سیگار خیانت به همه ی جامعه است . سوزوندن سرمایه ی کشوره .
راستی یه خبر خوش به سیگاریها : سیگار هیچوقت جزو کالاهای تحریمی آمریکا قرار نمی گیره !!!

نخیر هم ! سیگار هم گران شده - خانواده ی همکار

سیگار گرون شده ؟ حتما دلال بازیه .

نخیر هم ! دلال قبل از این گرانی هم بود - خانواده ی همکار

خداکمک کنه - عالم

 یه خانوم فوکولی اومده بود داروخونه .
یه روحانی بهش گفت : خانوم حجابتو رعایت کن .
خانم برگشت و گفت : الان شما امر به معروف کردین ؟
روحانی : بله .
خانم : جلوی این آقا ؟ این اسلامه ؟
بعد رو کرد به آقای مشتری که اون ور ایستاده بود و گفت : آقا شما موی منو دیدین ؟
بعد رو به روحانی کرد و گفت : وقتی شما گفتی این آقا هم موی منو دید . این درست نیست !!!
^ 91/8/13  
( جل الخالق . گناه علنی می کنه و تازه مفسر دین هم شده و میگه : تذکر شما نباید آشکار باشه !!!
  لابد می خواسته در گوشی تذکر بدن ! )

خیلی زبونشون درازه.... منم از این درشت گویی ها خوردم... یه بار یکیشون میخواست بزنه تو صورتم که چرا بهش گفتم
(اونم یواش تو گوشش) که مانتوت از پشت جمع شده درستش کن دارن نگاتون میکنن - ::::شـــمیــــم::::


 سر سفره ی افطار به فاطمه و مادرش گفتم : اگه روزی یه قاشق عسل بخورین احتمالا تا آخر عمر نمی میرین !!!

خانم گفت : تو هم کلمات قصار میگیا !!!

^ 91/8/21 
______________________________
فاطمه : من کوچیک بودم با 25 تا پسر دوست بودم ( مهد کودک )
اون موقع نمی فهمیدم . حالا که نه !!!
  ( - هفت سالگی فاطمه 1382 )


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:33 ص توسط دکتر بالتازار


                                    بسم الله
نسخه پیچ مریضو صدا زد : آقای سیاهی !!! آقای سیاهی !!! وااااای سیاهیه - سپاهیه . چیه ؟

شیوا آنلاین : بابا الان اذون می ( میگن ؟ ) ... سند باد داره ؟؟؟
^ 91/8/10  
بر و بچ پیامرسون جمع کنید بساطتونو . نمازه .

سلام . التماس دعا. - حرف های تنهای
سلام بر شما .

 سلام به همه ی دوستان .
یه سوال : اگه یکی از فامیل عروسی داشته باشه ( منظورم عروسی بدون حاشیه و گناهه ) و شما رو دعوت نکنه ناراحت می شین ؟ چرا ؟
^ 91/7/28  
سلام بر شما . خیر بنده خوشحال هم میشم - محمد جواد س

من تازه خوشحالم میشم - ::::شـــمیــــم::::

سلام . بستگی داره کی باشه ... و به شرایط اون طرف هم نگاه می کنم ، شاید نمی تونسته دعوت کنه .... - *صبا*

ما نیز کلا خوشحال خواهیم شد - *اخراجی*


سلام..نه ،تو این گرونی،خیلیم خوبه که کادو نبریم...دییییییییی - کشتی نجات ما

من که نه! چون که از عروسی و دنگ و فنگاش خوشم نمیاد! - مائده ی عشق

به نظر من هر چه مهمونی ساده تر باشه و ریخت و پاش کمتر بهتره . پس من اصلا ناراحت نمیشم و از عروسی های ساده دفاع می کنم . ما باید دنبال جا انداختن این موضوع باشیم .

نه ...فقط منم عروسیم دعوتش نمی کنم - ایمان

 ازدواج آسان مد نظر اسلام بوده . دوری از تجملات . کم کردن آرزوها ( ماشین عروس چه مدلی باشه ... هتل کجا باشه ... و ... )

بستگی داره ، شاید دلیلی داشته ، یا هر چیز دیگه ای ... خدا رو شکر تو این سال سال اخیر سه بار عروسی رفتم فقط ! - * کمیل *

 ازدواج اسان بهتره یا مهمونی های پرخرج ؟

دکتر عزیز ، خب معلومه کم خرج و آسون ! - * کمیل *

گرفتن عروسی تو منزل بهتره یا در سالن های گران قیمت ؟

تو سالن های با قیمت کم - * کمیل *
یه جور غذا بهتره یا چند جور غذا ؟ آیا سه جور غذا به معنی تکریم مهمونه ؟؟؟

بستگی به عروسیش داره - ساقی رضوان

من فقط عروسیی مذهبی میرم که تو این عروسی ها همچین خبرهایی نیست - * کمیل *

سلام نه چون اصلا از مجالس عروسی خوشم نمیاد ینی اصلا حوصله این قرتی بازیا رو ندارم حتی مجلس برادر خودم هم نبودم :| - *قاصدک*

فرمود : هیچ بنایی در اسلام محبوب تر از بنایی نیست که با ازدواج شکل بگیره . این با ساده گیری محقق میشه نه با رسوم دست و پاگیر .

سلام ... خیلی هم خوش حال می شم - سیده هانا صداقت

سرویس طلا ضروریه ؟ باعث خوشبختی میشه ؟ تو این شرایط به نظر من خانواده ی عروس و داماد باید به تفاهم برسن .

اره چشم پوشی میشه کرد اما به چه قیمتی ؟ به قیمت این که بعدا عقده اش به دلت بمونه ؟
به قیمت اینکه واسه تو کم بذارن اما واسه عروس بعدی بد جور سنگ تموم بذارن ؟
نه من به این عقیده ندارم که برام کم بذارن !! هرچند... طرف پسرش دانشجویه و عروسشم دانشجو اما خانوادش تو فکر ماشین مدل بالا و خونه برای گل پسر بعدیشونن! پسرش تو خونه اجاره ای تو شهرغریب سربازیشم داره شروع میشه ولی... بنظر من تا وقتی که دست ادم به دهنش نرسه نباید ازدواج کنه البته منکر روزی رسانی خدا هم نیستم - مائده ی عشق
اگه ساده نگیریم همین میشه که ازدواج ها به سن بالای 25 و 30 و اینا می رسه ؟

اتفاقا این بنده خدا شدیدا آسون گرفته !! خیر سرش تو 19سالگی عقد کرد .تو 20 سالگی ازدواج کرد در حالیکه دانشجو بودنو بیکار و الانم داره میره خدمت مقدس سربازی!!!
چی چیو اسون نگرفته ؟ شما جوون دیدی این طوری و با دست خالی پا پیش بذاره درس ناتموم وسربازی نرفته و بیکار بهش زن بدن ؟؟ - مائده ی عشق

منم الان سربازم ولی بهم زن دادن - ایمان

از بابا بزرگاتون بپرسین وقتی زن می گرفتن چی داشتن ؟؟؟ از باباهاتون بپرسین وقتی رفتن خواستگاری چی داشتن ؟؟؟
جناب دکتر از شما بعیده دیگه ! مگه نمیدونید عقل خیلی ها تو چشمشونه ؟ اونم تو این دوره زمونه ! - مائده ی عشق

امروزه تو این زمونه : چشم پوشی از سرویس طلا و ریخت و پاش های دیگه یه جهاد بزرگه .

البته زمون قدیم اندازه الان گرونی نبود با یه در امد کم هم زنگی به راحتی می چرخید والان خیلی به سختی باید بچرخه - ایمان

الان توقع ها بالا رفته و تنها و تنها قناعته که کارسازه .

در همه جا هم بالا نرفته خیلی جاها حداقل زندگی هم نمیشه جور کرد! - ایمان

دقیقن آقا ایمان.. جناب دکتر نمونه ش خود من :| - ساقی رضوان

خود من هنوز نتونستم 4 کالایی که به عهده من گذاشتن بخرم - ایمان

چیا رو گذاشتن حالا ؟:| دو تیکه شو آقای ما دیروز گرفت 4 و نیم :| - ساقی رضوان

تلوزیون..فرش..ماشین لباس شویی...گاز - ایمان

خیلی کم حساب کردم براتون ب قیمت الان 5 تومن خیرشو ببینید - ساقی رضوان

به نظرتون این خیره؟! - ایمان

نع والا تازه بدتر ازینا خونه س - ساقی رضوان

من که بمب بستم به خودم دیگه خیالم نی - ایمان


خبرنگار خارجی که از ایران برگشته بود با تعجب نوشت : 

من هیچ جا سراغ ندارم که ملتی با دشمنانش در جنگ باشه ولی تو بازارش از همون کشورهای متخاصم هر نوع کالایی بخوای پیدا بشه !!!

 (  تفاخر بر سر مصرف کالاهای بیگانه عین حماقته)

^ 91/8/26  
یه وقت مجبوریم مثل استفاده از یک داروی خاص یا وسیله ی ضروری زندگی که عقلا مجازه .
اما مصرف کالاهای لوکس و اقلام غذایی و مصرفی و ظروف و پوشیدنی و صدها قلم دیگر هیچ توجیهی نداره .


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:31 ص توسط دکتر بالتازار


                                       بسم الله
 یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
( زیاد بخوانید دعای غریق را برای در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان )
^ 91/7/13  
و با تضرع بخوانید که دعای قلب لاهی ( بی توجه ) بالا نرود .

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک - عطر یاسی
 بهتر نیست در ابتدای امر، همیشه شفای قلبی تمام بندگان خد را طلب کنیم وَ بعد ، برای استجابت این دعای مبارک از خداوندگار کریم کمک بخواهیم؟
همه قبول داریم که با شفای قلبی، تمام مشکلات بشر حل میشود ؛
حتی با یک شفای نسبی هم بسیاری از مشکلات بشر امروز مرتفع میگردد .
خداوند رحیم وُ کریم وَ حضرات معصومین هم سفارش کرده-اند که برای تمام بشریت ، خیر وَ کرامات الهی را طلب کنید . عبـد عاصـی
برگزیده شد - ثانیه ها...

با نوجوونای محل و خانواده هاشون می رفتیم مشهد .
قطار 4 و35 دقیقه در شاهرود توقف کرد .
یکی از مربیان در همه ی کوپه ها رو زد و گفت : نماز نماز نماز .
ماموران در واگن ها رو باز نکردن و گفتن : نماز ایستگاه بعدیه .
اون جوون داد زد : نماز نیست نماز نیست .
مادر یکی از بچه ها که با ما بود فکر کرد ماموره در کوپه ها رو زده .
گفت : مرض داره این مامور قطار !!!
^ 91/8/2 
جوونه گفت : حالا که نگه نداشت ایندفعه اگه نگه داره پایین نمیام !!!

 فید خود ستایی !!! :
بچه ها می دونین من سابقه ام تو نویسندگی چند ساله ؟ 5 سال ؟ 10 سال ؟ 15 ؟ 20 ؟
بازم برم بالاتر ؟ اوه خیلی بالاتر ... 34 سال !!!
از کلاس دوم ابتدایی که چند تا داستان نوشتم . بابا شما با یه شخصیت بین المللی طرفید . میگی نه نیگا کن !!! شوخی
 یه فید عشقی !!!
یه ماهیه که گیرنده ی دیجیتال خریدیم ( ببینید که از زمان هم جلوییم ! ) .
از اون موقع اکثرا شبکه ی پویا روشنه و انواع کارتون های زیر خاکی و رو خاکی رو به توفیق اجباری ( فیوضات شیوائیه) می بینیم از جمله سند باد .
شیوا : من عاشق سن بادم !!! وااااای
^ 91/8/3  
نگران نباش ! الآن به خاطر دیکتاتور های کوچک همه آنتن ها رو شبکه پویاس!و ماهواره ها رو هدهدو... - داش هادی

در مسائل حلال کوتاه میاییم و در خط قرمزها مقاومت می کنیم تا دیکتاتور نشن .

خوب کاری میکنید.... - *دخترروستا*

خانم همسایه مون چند ماهیه که کمردرد شدیدی داره .

ام آر آی و آزمایشات و سونو گرافی و...40روز بهش استراحت مطلق دادن تا کمرش به حالت طبیعی برگرده .

آخرش گفتن : پوکی استخوان .

زنان مومن ما که حجاب کامل دارن ( از جمله زنان خانه دار ) اگه رنگ آفتابو نبینن حتما به پوکی استخوان مبتلا میشن . اونا باید روزی نیم ساعت برن تو آفتاب( دست تا آرنج و پا تا ساق باز باشه ) در ساعاتی که آفتاب شدید نیست ( اول صبح خوبه)

^ 91/8/3 
نور آفتاب پشت پنجره ارزشی در تولید ویتامین دی نداره .

 

یک سوال فنی : اگر اینطوره و آفتاب پشت پنجره فایده ای نداره پس باید برای آقایان هم تجویز بفرمایید... - ذره بین زنده

 

بله .هر کس که آفتاب نبینه ( طفل - پیران و ... ) . آقایون هم اگر این شرایط رو داشته باشن کمبود پیدا می کنن .


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:20 ص توسط دکتر بالتازار


                                                   بسم الله

 

سفر مشهد- سال  1387

خاطره یه نوجوون دوم راهنمایی : 

قطار به راه افتاد ...من و دوستانم مشغول صحبت شدیم و بازی کردیم و تنقلات خوردیم... و ما نیمه شب به خواب رفتیم هنگام نماز صبح در ایستگاه دامغان توقف 20 دقیقه ای داشتیم نماز خواندیم و به راه افتادیم . بچه ها و معلمان به ظاهر خواب بودند اما من مطمئنم که هیچ کس از شوق دیدار امام نخوابید . من روی تخت دراز کشیدم و به بیرون خیره شدم ...

^ 91/8/11  
بعد از مدتی رسیدیم من و چند تن از بچه ها در پوست خود نمی گنجیدیم . آن روز واقعا روز خوبی بود . به حرم مطهر رفتیم و به مناجات و زیارت مشغول شدیم ...

 

فردای آنروز ما را به سینما بردند و بعد به مجتمع تجاری تفریحی " الماس شرق" رفتیم . آنجا خیلی بزرگ بود و باشکوه . در آنجا یک آب نمای زیبا بود که توجه همگان را به خود جلب می کرد . ما در آنجا به گردش مشغول شدیم تا اگر خریدی داریم انجام دهیم .البته جنس های آنجا آنقدر گران بود که من و دوستانم نتوانستیم خریدی بکنیم و فقط دور خود چرخیدیم ...

 

فردای آنروز ما را به باغ وحش وکیل آباد بردند که آنجا هم مکان زیبا و دیدنی بود . فردای آنروز ما را به موزه ی حرم مطهر بردند . آنجا مکانی بود برای نشان دادن تاریخ ایران . ما در انجا ضریح اول و دوم امام رضا را دیدیم و همچنین سکه های مربوط به دوره ی هخامنشی امویان عباسیان ...

 

بعد از آن به مغازه ی زعفران و تنقلات فروشی "توکلی " رفتیم که جنس های درجه ی یک داشت . البته آنها تخفیف نمی دادند و این مسئله ما را آزار می داد . بعد از آن ما به حرم رفتیم و آخرین نماز خود را خواندیم و به سوئیت برگشتیم . البته دل من طاقت نیاورد و من بعد از صرف ناهار همراه آقای @ به حرم رفتم و زیارت کردم و برگشتم .
سرانجام ساعت 7 شب روز پنجشنبه به ایستگاه راه آهن رفتیم و سوار قطار شدیم . دل من که گرفته بود دیگران را نمی دانم . زیرا ترک شهر امام رضا برایم سخت و طاقت فرسا بود . در این مدت در قطار آقای @ از ما امتحان گرفت که من رتبه ی اول را به دست آوردم و جایزه ی ان که ساعت بود همین دیروز دریافت کردم ...


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:17 ص توسط دکتر بالتازار


                                      بسم الله
خاطرات مشهد ( اردوی دانش اموزی - نویسنده : نوجوونی از کلاس اول راهنمایی ) 
ما اول فکر می کردیم در قطار شام هم می دهند اما این طور نبود . ما فکر نمی کردیم که قطار تخت خواب داشته باشد اما باز هم مثل همیشه اشتباه فکر کرده بودیم .در گروه ما یه نفر بود که نام او داوود بود او به اندازه ی 2 نفر غذا می خورد اما در عقل نصف یک آدم هم حساب نمی شد ما به او می گفتیم : داوود کوچولو !!! شوخی
^ 91/8/9  
بچه هایی که به اردو نیامده بودند می گفتند : انشاء الله قطار پنچر بشه . انشاالله دیر برسیم . یعنی هیچ وقت نرسیم !!!

به موزه که رفتیم " آفتابه ی ناصرالدین شاه " را دیدم !!! شوخیو به یاد قدیم ها افتادم . روز بعد به سینما رفتیم که فیلم اخراجی ها را نگاه کنیم . در آنجا به ما خیلی خوش گذشت و آن فیلم خیلی خندیدنی بود ...
از دفترچه خاطرات روح الله محمودیان بود؟ - .:راشد خدایی:.
افتخار آشنایی با من رو داره ؟

شاید! چون از افتخار آفرینان پارسی بلاگه! یه بار هم زیر ماشین رفته - .:راشد خدایی:.

به جا نمیارم . به منشی ام بگم یه وقت بهشون بده بیان ملاقاتم !

منشی تون ؟! نکنه از اوناییه که روابط عمومی بالا دارن و ترجیحا غیر بومی هستن ؟!! بچه مردم از راه به در میره هااااا - .:راشد خدایی:.

منشی کدومه ؟ من از اونایی هستم که خودم رییس و مرئوس و مشاور و وکیل و ... خودم هستم !


خدا رو شکردعای اون بچه ها نگرفته - لعل سلسبیل

خاطرات دانش آموزی دیگر :
ساعت 9:30 دقیقه شب بود که سوارقطار شدیم . ما 6 نفر بودیم که در یک کوپه نشسته بودیم .
من و4نفردیگر که اصلا در عمر خود قطار سوار نشده بودیم فقط نشسته بودیم ولی نفر ششم که لم داده بود روی صندلی با یک گوشی مدل بالا ور می رفت . ساعت 12 شب بود دیگر وقت خواب بود . نفر ششم یکدفعه سریع از جایش بلند شد و گفت : تخت من آن بالاتر از همه است ما با هم گفتیم : کدام تخت ؟ این جا که تخت نداره .
^ 91/8/9
ما تا ساعت 1 بعد از ظهر در بازار ها گشتیم و همه وسایلی که می خواستیم خرید کردیم . ما ساعت 1:5 به همان مرکز اقامتی " نماز " برگشتیم . این دفعه غذا کباب بود . ما غذا را خوردیم اما غذا به ما نچسبید چون مدیر مدرسه به ما گفت که : آخرین روزی است که ما در مشهد هستیم . شما از الان بروید و آخرین زیارتتان را انجام دهید... -

خاطرات دانش آموز سوم (اردیبشت1387 )

می خواهم قلم در دست بگیرم اما نمی دانم چگونه در دست بگیرم در چه مسیری حرکت بدهم . قلم را بر می دارم شروع می کنم ( من که یاد "راشد" خودمون افتادم!!! ) اولین روز که می خواستم به راه آهن بروم با ذوق و شوق ساکم را جمع کردم . به پدرم گفتم که پدر به راه بیفتیم . با پدر و مادر خداحافظی کردم گرچه می خواستم در راه آهن هم با او خداحافظی کنم ...

^ 91/8/9
بعد از چند ساعت رسیدیم . شوق و ذوق بچه ها زیاد بود . بعد از راه آهن به بیرون آمدیم و یک نفر که مینی بوس داشت که اسم مغازه ی مینی بوس آنها " مینی بوس شادی " بود ما سوار مینی بوس شدیم و به میدان طبرسی رسیدیم و پیاده شدیم و به منزل رفتیم . کمی استراحت کردیم و بچه ها کم کم از خانه به بیرون رفتند و بعضی ها هم خوابیدن . بالاخره وقت ناهار شد . بچه ها امدند و ناهار خوردند ...

وقتی به حرم رسیدیم کم مانده بود که گریه کنیم چون اولین بارمان بود که حرم امام رضا و گمبد او را می دیدیم . رفتیم نماز را خواندیم و بعد زیارت کردیم . زیارتی که آرزو داشتیم ...

و به قم باز گشتیم . خیلی غمگین بودیم مانند کاغذی که می سوزد ولی از آن طرف خوشحال بودیم که بالاخره زیارت قسمت شد و رفتیم ...

منم یاد شما افتادم - .:راشد خدایی:.

واسه چی یاد من افتادی ؟ همین طوری که دور هم باشیم ؟؟؟ یادته یه فید زدی که می خوام بنویسم و نمی دونم چی بنویسم ؟؟؟

دل به دل راه داره دکتر...من یاد شما میفتم شما یاد من! بقول بچه ها: دل به دل لوله کشیه شوخی .:راشد خدایی:.

آقای دکتر دل شما هم به چه دلایی لوله کشی شده - بلای آسمونی??


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/19 ساعت 11:10 ع توسط دکتر بالتازار


اگه انسان صبح تا شب در فکر جمع آوری مال باشه چه فرقی با مورچه داره ؟؟؟
^ 95/9/24  

پسری 12 ساله اومد داروخونه و یه شربت چرک خشک کن خواست برای بچه 3 ساله .
نسخه پیچ بهش گفت که این دارو با نسخه تحویل میشه .
پسر : شما بده مگه چی میشه ؟
ن : نمیشه  .
پسر : یه دونه بده من برم . خودمم چرک دارم . حالا بدی چی میشه ؟ به 700 نفر دادی !
 ن : برو بگو گفتن ما نمیدیم .
پسر : یه سری بده .
وقتی اصرار نسخه پیچ رو شنید گفت : راستشو بگم ؟ زن دایی ام گفته چرک خشک کن خوبه ! وااااای
^ 95/10/13  
نسخه پیچ : فقط با نسخه میدیم .
پسر : پس چرا اون سری بابام گرفت ؟
ن : من نمی دونم بابات چی گرفت .
پسر : پس یه شربت سرفه بده .
نسخه پیچ بعد از رفتنش گفت : از اون بچه های سریش بود .

وضعیت اقتصادی خوب نیست حالا بری میده - عارفانه های یک دوست


 نسخه پیچ یه شیشه داروی " انروفلوکساسین " از داروخونه دامی خریده بود .
می گفت : ما هر وقت بزهامون مریض میشه خودمون میریم دارو می خریم . دکتر نمیاریم که !
روی شیشه رو مطالعه می کردم . نوشته بود " 0.5 میلی لیتر به ازاء هر 10 کیلو وزن بز-گوسفند-گاو ... 28 روز قبل از ذبح دارو باید قطع شود . برای گاو شیری ممنوع است " .
^ 95/10/13  
گفتم : بفرما . برای همینه که من میگم بدون نسخه داروهای چرک خشک کن به مردم ندین . خودسرانه دارو مصرف می کنن . امروز تزریق می کنن اگه جواب نداد فرداش میدن برای کشتار .
نسخه پیچ 2 : این مال اروپاست که اگه یه گاو 5 میلیونی افتاد مرد دولت پولشو میده . اینجا نه .
کسی هم  5 میلیونو نمی ریزه دور .

مریم سلام الله علیها چه ایمانی داشت که با نوزاد میان قومش پا نهاد ( و از ملامت ها و تهمت ها نترسید ) و به بیابان ها نزد .
^ 95/10/12  
خب خدا با تمام اطمینان بهش گفته بود من پشتتم و نگران چیزی نباش. آدم وقتی خدا را به این وضوح و نزدیکی داره، هرکاری میتونه بکنه. - 2-هفت آسمان

+2 هفت آسمان خدا به این وضوح و نزدیکی کنار هممون هست ، فقط باید چشم رو باز کرد - * گل نرگس *

اصلا قران برای همینه که به ما بگو معجزات فقط یک بار و دو بار نبود " مثلا روزی بی حساب برای کسی که تقوا پیشه کنه ... یا نداشتن خوف و حزن برای کسی که بر خدا تکیه کنه و و و ."

سخنی حکیمانه :
چشماتو قبل از ازدواج باز کن و بعد از ازدواج ببند .
^ 95/10/12  
این غزل هم شنیدی است - عارفانه های یک دوست

سخته ولی فکر کنم شدنی باشه . محال نیست .

 آقایی اومد داروخونه و گفت : یه شربت کوتریموکسازول بده .
  نسخه پیچ : برای ؟
آقا : برای گوساله . اسهال داره .
ن : دکتر گفته ؟
آقا : آره .
بعد که نسخه پیچ رفته شربت رو بیاره این صدا به گوش رسید : ما بچه مون مریض میشه نمی بریم دکتر گوساله رو ببریم ! وااااای
کسی که به دشمن بیشتر از رهبرش اعتماد کند رسوا و ذلیل و روسیاه شود .
^ 95/10/12 ر
همچون خوارج در صفین . همچون دولت امید در برجام .
پر کردن قلب راکتور اراک با سیمان لکه دار کردن حیثیت ایرانی بود که به همت صالحی و ظریف و روحانی محقق شد . نمی شد اون مرکز را پلمب کرد ؟؟؟ حتما باید با عجله پر از بتن می شد ؟؟؟

خداوند غیرت و مردانگی را از برخی انسانهای نگیرد چون ذلیلانه و ناجوانمردانه مقابل به وطن و ملت خود خیانت بکنی خیلی منافقانه و بی شرمانه است - جبهه مقاومت اسلامی

یک مهارت : حرفای مردونه رو نباید تو خونه برد
و حرفای زنانه ( حرفای مرتبط با حیا و عفت و حریم خصوصی ) رو نباید برای مرد تعریف کرد .
^ 95/10/10

از اون طرف ما هم باید بتونیم بدون پرخاش و هیجان و با صراحت بگیم " نمیخوام این حرفا رو بشنوم "

دقیقا یعنی چی؟ - 2-هفت آسمان (پاسخ)

+خاطرات دکتر بالتازار اقای دکتر درست کاملا درست میگید، گاهی ما صمیمیت بین زن و وشوهر را با پاره شدن پرده های نیکو صحبت کردن و نیکو شنیدن اشتباه می گیریم / مخصوصا خانم های شاغل نباید زیاد از ارتباط و صحبت ها و ویژگی های همکاران خانمشون برای همسران تعریف کنند - قلمدون
+قلمدون اهان ،بله، ولی خیلیا دقیقا همین کارو میکنند. - 2-هفت آسمان

موافقم ...همیشه به دخترم هم که کوچیکه میگم . - اندیشه نگار
________________________________________
الان کانال 1 رو ببینید " ثریا " در باره شهید هسته ای است " شهید مصطفی احمدی روشن "
^ 95/10/8
یکی از خیانت های بزرگ دولت ذلیل بی تدبیر ( شهریور 92 ) برکناری همه همکاران شهید احمدی روشن از کار بود .
مدیران ارشد و حتی مدیران میانی برکنار شدند .
یکی به اداره اوقاف رفت !
یکی بازاریاب یک شرکت کوچک رایانه ای شد !
یکی تو صنعت خودرو رفت !
یکی هم به یک شرکت فاضلاب صنعتی رفت !
این است ارزش دادن به نخبگان !!! وااااای

نسلشون رو نرم سر از تن جدا کردن . در نمودارِ روو به رشدِ علوم هسته ای ما یک حباب، یه گَپ چهارساله ایجاد شده. - پاک روان

از " سانا " چه می دانید ؟؟؟
^ 95/10/1
سانا ( سازمان انرژی های نو ایران )
بحث انرژی های تجدیدپذیر از سال 1373 مطرح شد . مردم که خیلی به اهمیت مساله واقف نیستن . دولت چه حرکتی کرده برای همه گیر شدن این بحث ؟؟؟

( مثلا یک نمونه اش استفاده از سلول های خورشیدی برای گرم کردن آب حمام و روشنایی ساکنان اطراف زاگرس سالانه از قطع هزاران اصله درخت بلوط جلوگیری کرده . )

از 73 تا الان! مثه بقیه سازمان ها بود و نبودش احساسی نشد... من ک مهندسی الکترونیک خوندم اسمش و اولین باره میشنوم - اسپایکا

خداوند به موسای نبی فرمود : ای موسی بندگان من به من نزدیک نشدند به مانند 3 خصلت .
عرض کرد : آن چیست ؟
فرمود : بی رغبتی به دنیا . ورع از معاصی . گریه از خشیت من .




  



نوشته شده در تاریخ 95/10/19 ساعت 10:47 ع توسط دکتر بالتازار


                                               بسم الله
اگه هیچ دلیلی نداشته باشیم جز ممانعت غرب از جاسوسی از مردم ما - همین دلیل کافیه که مسئولان شبکه ملی اطلاعات رو جدی بگیرن ...
پس مشکل کجاست ؟؟؟
من فکر می کنم که مشکل خود مسئولانن ...
اونا هنوز به این باور نرسیدن .
^ 95/10/1  

اونا خیلی وقته از این باور گذشتن برا جیب خودشون - اسپایکا

یعنی به این باور رسیدن ؟؟؟ بعد از اون گذشتن ؟

بله به نظر من همه میدونن کار خوب چیه... ازشونم بپرسی از من و شما بیشتر و بهتر روضه میان.. اگه جلو مردم حرفی میزنن یا ریا هست یا برا شونه خالی کردنه... دوره و زمونه جوری شده که هر کی تونسته از سفره انقلاب گرفته زده و برده - اسپایکا

اما دونستن با باور داشتن فرق داره .


ترور و حذف فیزیکی دانشمندان هسته ای ما نشون داد که دشمن ما ژست علم دوستی می گیره و هیچ اعتقادی به ارزش علم و عالم نداره .
^ 95/10/9  
آمریکا - رژیم اشغالگر قدس - انگلیس و ... دشمن علمند .
علم را برای استفاده ابزاری میخوان و الا با یک صدم آنچه هزینه تحقیقات می کنن هیچ گرسنه ای روی زمین باقی نمی موند .

 9 دی نماد بصیرت ملت ایران گرامی باد.
^ 95/10/8  
هرچند به نظر من 6 ماه خیلی دیر بود تا مردم راه رو تشخیص بدن .
اما بالاخره این نور حسین علیه السلام بود که از میان غبار تیره راه را روشن کرد .

9دی اگه ماندگار شد بخاطر پیوند عمیقی بود که با ولایت داشت...مردم در دفاع از مقام ولایت بصیرانه وارد میدان شدند و فتنه رو خاموش کردند...ما هر چقدر وصل ولایت باشیم همونقدر ماندگار خواهیم شد - مظلوم مقتدر


 مرد میانسال : 3 بسته از اون قرص خواب هات بده .
نسخه پیچ : قرص خواب . کدوم ها ؟
مرد : اونی که جاش قرمزه ! وااااای
نسخه پیچ : جاشو بیار . جاشو بیار .
لئیم از خوردن لذت می بره و کریم از خوراندن .

اگه انسان به هر گروهی سواری بده و فقط فکر نون سفره اش باشه چه فرقی با استر  داره ؟؟؟

^ 95/9/24
  در فتنه طوری عمل کن که دشمن از تو سودجویی نکنه .


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/19 ساعت 10:43 ع توسط دکتر بالتازار


                                        بسم الله
ای دل اگر نخواندت ره نبری به کوی او ...
^ 95/10/13 
کی رو نخوندن ؟ کی رو رها کردن به امید خودش ؟

یک ایرانی خوب یک ایرانی مرده است .
( رابرت گیتس : رییس اسبق سازمان سیا )
^ 95/10/9 
اینا خلف همون وحشی هایی هستن که می گفتن " یک سرخپوست خوب یک سرخپوست مرده است "

 خرید کالای ایرانی = رونق اقتصادی ...
جمله ای که از طرف مردم جدی گرفته نشد و نمیشه و دولت هم هیچ اعتقادی به اون نداره .
 مسئول خرید به نسخه پیچ اعتراض کرد که چرا زودتر نگفته شربت زینک تموم شده تا سفارش بده .
نسخه پیچ : می خواستم رو تابلو بنویسم اما یادم رفت ...
آها یادم اومد . تا امروزم داشتیم .
2 تا نسخه دامپزشکی اومد . برای دام دادیم .
دکتر دامپزشک گفته اینا بهتر از کوتریموکسازول جواب داده .
  گفتم : 1 شربت زینک معادل 3 عدد کپسولشه . چرا کپسول ندادین که هم هزینه دامدار کمتر بشه و هم اتلاف منابع نشه ؟؟؟
 
( واقعا دامپزشک ما پس از این همه سال تجویز تازه باید متوجه می شد که زینک از کوتری بهتره ؟؟؟ )

 مردی اومد داروخونه و یه قرص سرماخوردگی و یه چرک خشک کن خواست .
نسخه پیچ : سرماخوردگی رو میدم ولی چرک خشک کنو نه .
مرد : چرا ؟ می ترسین ؟
  ن : آره . می ترسیم دیگه .
مرد : چرا ؟
ن : چون بعضیا خوردن حالشون بد شده دکترا اعتراض کردن گفتن بدون نسخه ندین ! وااااای
آقایی اومد داروخونه و برای چشمش قطره می خواست : یه قطره جوش بدین ( جوشکاری ) .
مرد دیگری که تو داروخونه بود گفت : دواش سیب زمینیه . من جوشکاری می کردم فقط سیب زمینی میذاشتم روش . شفا میده .
 مرد 1 : قبلا یه آمپولایی بود می گرفتیم تو چشم می ریختیم . خیلی خوب بود اما الان دیگه نیست .
مرد 2 : هیچی نمیخواد . فقط سیب زمینی . آب روی آتیشه .

 پیرمرد : داروی منو زود بده موتورم روشنه !

نسخه پیچ : خوب برو خاموشش کن .

پیرمرد : خاموش کنم دیگه روشن نمیشه . باید هل بدی . میدی ؟

ن : نه . من حال هل دادن ندارم . داروی اینو زودتر بدین .

10 دقیقه ای صدای موتورش شنیده می شد . انگار یه تراکتور بیون داروخونه واستاده بود .

گفتم : داروی اینو بدین زودتر بره .

نسخه پیچ توضیح داد  : دکتر میگه آلودگی صوتیه .

 
پیرمرد وقتی می خواست بره یه چند تا گازم داد .
انگار می خواست تلافی کنه .
گفتم : چرا اینقدر نگش داشتین ؟
ن : نسخه اش تایید اینترنتی می خواست .
گفتم : موتور خودش اندازه 4 تا ماشین آلوده کننده است وای به حال این که اسقاطی هم بود .


  



نوشته شده در تاریخ 95/10/17 ساعت 2:10 ع توسط دکتر بالتازار




  




  پیام رسان 
+ سلام به همه، پس از سه سال دوری

+ شما برای تحقق کلام رهبر معظم که فرمود ،، آقایی و سروری دلار را بشکنید ،، چه کردید ؟ آیا در سفرهای خارجی خود ارز کشور مقصد را بر دلار ترجیح دادید یا نه ؟

+ راستی آدرس کانالم در سروش آینه ( طب اسلامی ایرانی )tebeirany@. لطفا سر بزنین و به دوستانتان هم معرفی کنین . ممنون.

+ مجلس ما که گل و بلبله . گل و بلبلا ... نظارت . اگه وقت کردین یه کوچولو به عملکرد دولتیان در برجام نظارت کنین . البته دست خودتون هم تو حناست ولی اون قسمت که مربوط به دولته ... آه .. کجایی مدرس .

+ با بلندگو اعلام می کنم تا گوش های سنگین قوه قضاییه بشنوه ... قبل از اینکه روحانی متواری بشه محاکمه اش کنین ... یا قبل از اینکه تو استخر فرعون غرق بشه و بی شرفا ازش امام زاده درست کنن محاکمه اش کنین . خیانت او کمتر از بنی صدر نبود .

+ ملت شریف ایران ، یادتان هست ... یادش به خیر یه روزی بود که هر روز میومدیم پارسی . الان تقریبا یه سال هست که ارتباطم کم رنگ شده . دلم تنگ شد برای دوستان ... سلام بر دوستان پارسی بلاگ .

+ ملت شریف ایران یادتان هست؟ این ما بودیم که با برجام مشکل آب شما رو حل کردیم و در دولت دوزادهم باز این مابودیم که موهبت تلگرام را به شما ارزانی داشتیم...

+ *کسی که به دشمنش و دشمن ملتش اعتماد کنه با حمارطاحونه چه فرقی داره ؟؟؟*

+ *کسی که غیرت نداره دین نداره . کدوم آدم شریفی می تونه تحمل کنه که دشمن هر وقت خواست دوربین رو روشن کنه و از خونه اش - محل کارش و ... فیلم بگیره ؟ هر وقت دلش خواست صدای ما رو ضبط کنه ؟ هر وقت دلش خواست بعضی پیام ها رو به ما نرسونه ؟*

+ *مردم سالاری دروغ بزرگ غرب بود برای پوشش دیکتاتوری سرمایه داران .*




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ