بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 126
کل بازدید : 1429481
کل یادداشتها ها : 2015
گفتم : چرا زن نمی گیری ؟ مشکل عقلی داری ؟
سربازی نرفتی ؟
گفت : رفتم . همه فکر میکنن وقتی زن بگیرن محدود میشن .
گفتم : کی فکر میکنه ؟
گفت : همه . عیسی ( عیسی علیه السلام ) برای چی زن نگرفت ؟!!
_____________________________________________________
چند روز بعد
نسخه پیچ در ادامه ی سخنانش :
مثل دین . آدم که دین داره محدود میشه .
گفتم : تو دوست داری محدود نباشی ؟
گفت : من دوست دارم محدود باشم خیلی !!!
( دوست دارم زن بگیرم )
آقایی نسخه ای آورد که دارویی ناآشنا به نام " impulse " در آن نوشته بود .
نسخه پیچ : قلم آخرش را نداریم .
بیمار : نفهمیدی یا نداری ؟
نسخه پیچ : نه . ما نفهمیم !!!
سوال تلفنی - آقای بیمار : زدن آمپول " پنتوپرازول " مورد نداره ؟
نسخه پیچ : مگه پزشک تجویز نکرده ؟
بیمار : چرا .
نسخه پیچ : نزدنش مورد داره .
پدر عروس در مجلس خواستگاری از پدر داماد پرسید : آقا داماد چقدر سواد دارن ؟
** پدر داماد گفت : بنده زاده 2 کلاس بیشتر نخوندن .
پرسید : به چه صنعتی اشتغال دارن ؟
** : بنده زاده دنبال صنعت نرفتن .
پرسید : آقا داماد چه هنری دارن ؟
** : بنده زاده به هنر علاقه ای ندارن .
پرسید : شغلشون چیه ؟
** : بنده زاده هنوز شغلی انتخاب نکردن .
پرسید : پس آقا داماد چه فضیلتی دارن که اومدین خواستگاری دخترم ؟
** : بنده زاده صبح به صبح 2 دست کله پاچه میخورن یه استخون هم باقی نمیگذارن !!!
(( راوی : باجناقم
می گفت وقتی 14 ساله بودم پدرم این داستان را برایم تعریف کرد .
یعنی اگه میخوای در آینده زن بگیری از همین الان تو فکر یه صنعت یا هنر یا درس باش . ))
پدر و پسری وارد مجلس امیری شدند و رفتند صدر مجلس نشستند . پدر نزد امیر منزلتی داشت .
امیر در مورد جوان پرسید : ایشون کی باشند ؟
پدر گفت : بنده زاده .
امیر : هنرشون چیه ؟
پدر : ایشون 1000 تا " انا انزلنا " حفظن !!!
امیر امر کرد جوان را به صفوف بعدی مجلس هدایت کنند .
صف به صف تا رسیدند به " صف النعال " ( محل قرار دادن کفش ها ).
امیر گفت : بله . جای مناسب تو همینجاست .
دیروز جاتون خالی رفته بودیم عید دیدنی منزل برادر خانوم .
باجناقم که استاد باز نشسته است و رشته اش جامعه شناسی بود رشته ی سخن را بدست گرفت و گفت :
تجربه ثابت کرده اونایی که ازدواج فامیلی کردن موفق ترن .
مثلا عمه مون با شوهر عمه مون ازدواج کرده .
خاله مون با شوهر خاله مون ازدواج کرده .
و الان خیلی هم راضین !!!
خانم میانسال : یه بسته قرص "لورازپام "2 بدین .
گفتم : نسخه میخواد .
گفت : کاغذشو ( نسخه شو ) خونه دارم - نیاوردم .
گفتم : کاغذشو باید بیاری .
گفت : ترافیکه . خدا شاهده هر شب می خورم .
گفتم : می دونم . ما برای دادن دارو باید کاغذشو ببینیم .
خانم رفت .
نسخه پیچ : دکتر - چرا ندادی ؟
داروسازی - انجمنش - اعلام کرده اشکال نداره شب عیدی می تونین بدین !!!
پدر : یه بچه ی کوچولو - 8 ماهه - آبریزش بینی داره . دیشب سرد بود سرما خورده .
پرسیدم : بینیش گاهی کیپ میشه ؟
گفت : آره .
گفتم : فقط قطره ی سدیم کلراید تو بینیش بریز .
گفت : چیز دیگه لازم نیست ؟ آسپرین بچه ... ؟!!
گفتم : اون که ممنوعه !
(( آسپرین در بیماریهای ویروسی تنفسی ( مثل آنفلوانزا و ... ) ممنوع است . چون می تواند باعث آسیب کشنده ی مغزی شود . ))
آقایی اومده بود داروهای پسرش رو بگیره .
گفت : برای " آقا میلاد " آمپولشو نذار ... مثل شیر از آمپول می ترسه !!!
یه تناقضه ... مثل اونی که می گفت : " ترمز- تخت گاز "
سوال تلفنی - خانم : یه سوال در باره ی نوزاد ها داشتم .
اینا که سیستم ایمنی شون ضعیفه . تو ایام عید همه میخوان اونو ببوسن یه واکسنی - دارویی - چیزی نیست که بچه مریض نشه ؟
گفتم : نگران نباش . شیر مادر بچه را ایمن میکنه .
بله اگر کسی بیماره نباید با بچه تماس داشته باشه .
باید اتاقشو جدا کنین . بگین دستشو یا سرش رو ببوسن .
گفت : آدم تو رو در بایستی می مونه . شربت سرماخوردگی چطوره ؟!!
گفتم : تاثیری در پیشگیری نداره .