بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 34
کل بازدید : 1411549
کل یادداشتها ها : 2015
آقایی میانسال با ناراحتی اومد پیش من و گفت : من نمی دونم اینجا داروخونه است یا دارو فروشی .
نخود لوبیا نیست که همینطوری ریختین تو پلاستیک !
میدونی تا کجا رفتم و برگشتم . داروهامو دستور نزدین .
گفتم : باید نسخه شو ببینم .
اگه نسخه دستور نداشت شما یه عذر خواهی بدهکاری .
گفت : باشه .
نسخه را پیدا کردم . دستوری نداشت .
گفتم : شاید مریض دستور دارو را می داند .
گفت : نه . مریض ما تو آسایشگاه ست .
گفتم : پس دستور را به پرستارها داده .
عذرخواهی کرد و رفت .