سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دکتر بالتازار
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 217
بازدید دیروز : 103
کل بازدید : 1412192
کل یادداشتها ها : 2015

نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:17 ص توسط دکتر بالتازار


                                      بسم الله
خاطرات مشهد ( اردوی دانش اموزی - نویسنده : نوجوونی از کلاس اول راهنمایی ) 
ما اول فکر می کردیم در قطار شام هم می دهند اما این طور نبود . ما فکر نمی کردیم که قطار تخت خواب داشته باشد اما باز هم مثل همیشه اشتباه فکر کرده بودیم .در گروه ما یه نفر بود که نام او داوود بود او به اندازه ی 2 نفر غذا می خورد اما در عقل نصف یک آدم هم حساب نمی شد ما به او می گفتیم : داوود کوچولو !!! شوخی
^ 91/8/9  
بچه هایی که به اردو نیامده بودند می گفتند : انشاء الله قطار پنچر بشه . انشاالله دیر برسیم . یعنی هیچ وقت نرسیم !!!

به موزه که رفتیم " آفتابه ی ناصرالدین شاه " را دیدم !!! شوخیو به یاد قدیم ها افتادم . روز بعد به سینما رفتیم که فیلم اخراجی ها را نگاه کنیم . در آنجا به ما خیلی خوش گذشت و آن فیلم خیلی خندیدنی بود ...
از دفترچه خاطرات روح الله محمودیان بود؟ - .:راشد خدایی:.
افتخار آشنایی با من رو داره ؟

شاید! چون از افتخار آفرینان پارسی بلاگه! یه بار هم زیر ماشین رفته - .:راشد خدایی:.

به جا نمیارم . به منشی ام بگم یه وقت بهشون بده بیان ملاقاتم !

منشی تون ؟! نکنه از اوناییه که روابط عمومی بالا دارن و ترجیحا غیر بومی هستن ؟!! بچه مردم از راه به در میره هااااا - .:راشد خدایی:.

منشی کدومه ؟ من از اونایی هستم که خودم رییس و مرئوس و مشاور و وکیل و ... خودم هستم !


خدا رو شکردعای اون بچه ها نگرفته - لعل سلسبیل

خاطرات دانش آموزی دیگر :
ساعت 9:30 دقیقه شب بود که سوارقطار شدیم . ما 6 نفر بودیم که در یک کوپه نشسته بودیم .
من و4نفردیگر که اصلا در عمر خود قطار سوار نشده بودیم فقط نشسته بودیم ولی نفر ششم که لم داده بود روی صندلی با یک گوشی مدل بالا ور می رفت . ساعت 12 شب بود دیگر وقت خواب بود . نفر ششم یکدفعه سریع از جایش بلند شد و گفت : تخت من آن بالاتر از همه است ما با هم گفتیم : کدام تخت ؟ این جا که تخت نداره .
^ 91/8/9
ما تا ساعت 1 بعد از ظهر در بازار ها گشتیم و همه وسایلی که می خواستیم خرید کردیم . ما ساعت 1:5 به همان مرکز اقامتی " نماز " برگشتیم . این دفعه غذا کباب بود . ما غذا را خوردیم اما غذا به ما نچسبید چون مدیر مدرسه به ما گفت که : آخرین روزی است که ما در مشهد هستیم . شما از الان بروید و آخرین زیارتتان را انجام دهید... -

خاطرات دانش آموز سوم (اردیبشت1387 )

می خواهم قلم در دست بگیرم اما نمی دانم چگونه در دست بگیرم در چه مسیری حرکت بدهم . قلم را بر می دارم شروع می کنم ( من که یاد "راشد" خودمون افتادم!!! ) اولین روز که می خواستم به راه آهن بروم با ذوق و شوق ساکم را جمع کردم . به پدرم گفتم که پدر به راه بیفتیم . با پدر و مادر خداحافظی کردم گرچه می خواستم در راه آهن هم با او خداحافظی کنم ...

^ 91/8/9
بعد از چند ساعت رسیدیم . شوق و ذوق بچه ها زیاد بود . بعد از راه آهن به بیرون آمدیم و یک نفر که مینی بوس داشت که اسم مغازه ی مینی بوس آنها " مینی بوس شادی " بود ما سوار مینی بوس شدیم و به میدان طبرسی رسیدیم و پیاده شدیم و به منزل رفتیم . کمی استراحت کردیم و بچه ها کم کم از خانه به بیرون رفتند و بعضی ها هم خوابیدن . بالاخره وقت ناهار شد . بچه ها امدند و ناهار خوردند ...

وقتی به حرم رسیدیم کم مانده بود که گریه کنیم چون اولین بارمان بود که حرم امام رضا و گمبد او را می دیدیم . رفتیم نماز را خواندیم و بعد زیارت کردیم . زیارتی که آرزو داشتیم ...

و به قم باز گشتیم . خیلی غمگین بودیم مانند کاغذی که می سوزد ولی از آن طرف خوشحال بودیم که بالاخره زیارت قسمت شد و رفتیم ...

منم یاد شما افتادم - .:راشد خدایی:.

واسه چی یاد من افتادی ؟ همین طوری که دور هم باشیم ؟؟؟ یادته یه فید زدی که می خوام بنویسم و نمی دونم چی بنویسم ؟؟؟

دل به دل راه داره دکتر...من یاد شما میفتم شما یاد من! بقول بچه ها: دل به دل لوله کشیه شوخی .:راشد خدایی:.

آقای دکتر دل شما هم به چه دلایی لوله کشی شده - بلای آسمونی??


***   




  پیام رسان 
+ سلام به همه، پس از سه سال دوری

+ شما برای تحقق کلام رهبر معظم که فرمود ،، آقایی و سروری دلار را بشکنید ،، چه کردید ؟ آیا در سفرهای خارجی خود ارز کشور مقصد را بر دلار ترجیح دادید یا نه ؟

+ راستی آدرس کانالم در سروش آینه ( طب اسلامی ایرانی )tebeirany@. لطفا سر بزنین و به دوستانتان هم معرفی کنین . ممنون.

+ مجلس ما که گل و بلبله . گل و بلبلا ... نظارت . اگه وقت کردین یه کوچولو به عملکرد دولتیان در برجام نظارت کنین . البته دست خودتون هم تو حناست ولی اون قسمت که مربوط به دولته ... آه .. کجایی مدرس .

+ با بلندگو اعلام می کنم تا گوش های سنگین قوه قضاییه بشنوه ... قبل از اینکه روحانی متواری بشه محاکمه اش کنین ... یا قبل از اینکه تو استخر فرعون غرق بشه و بی شرفا ازش امام زاده درست کنن محاکمه اش کنین . خیانت او کمتر از بنی صدر نبود .

+ ملت شریف ایران ، یادتان هست ... یادش به خیر یه روزی بود که هر روز میومدیم پارسی . الان تقریبا یه سال هست که ارتباطم کم رنگ شده . دلم تنگ شد برای دوستان ... سلام بر دوستان پارسی بلاگ .

+ ملت شریف ایران یادتان هست؟ این ما بودیم که با برجام مشکل آب شما رو حل کردیم و در دولت دوزادهم باز این مابودیم که موهبت تلگرام را به شما ارزانی داشتیم...

+ *کسی که به دشمنش و دشمن ملتش اعتماد کنه با حمارطاحونه چه فرقی داره ؟؟؟*

+ *کسی که غیرت نداره دین نداره . کدوم آدم شریفی می تونه تحمل کنه که دشمن هر وقت خواست دوربین رو روشن کنه و از خونه اش - محل کارش و ... فیلم بگیره ؟ هر وقت دلش خواست صدای ما رو ضبط کنه ؟ هر وقت دلش خواست بعضی پیام ها رو به ما نرسونه ؟*

+ *مردم سالاری دروغ بزرگ غرب بود برای پوشش دیکتاتوری سرمایه داران .*




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ