نوشته شده در تاریخ 94/11/21 ساعت 10:31 ع توسط دکتر بالتازار
یا حی و یا قیوم
نسخه پیچ ( صبح ها کارمند بهداشته ) : یه پزشک رو می خواستیم جا به جا کنیم .
از یه مرکز بهداشتی - درمانی ببریم یه مرکز دیگه .
مردم طومار پر کردن که ما این دکترو میخوایم .
بالاخره انتقال داده شد .
دکتر می گفت " من تحت فشارم ... مردم - شورای شهر زنگ می زنن . امام جمعه زنگ می زنه .
منو برگردونین "
ما هم از شورای شهر پیگیری کردیم قصه رو .
گفتن " نه . ما اونو نمیخوایم .
ال بود بل بود "
گفتم : پس چطور مردم طومار پر کردن ؟
مسئول شورا گفت میخوای یه طومار جمع کنم در مخالفت با این دکتر ؟!!
کلا مردم روستای ما نخونده طومار پر می کنن .
کافیه بگی بودن این دکتر یا نبودن این دکتر برای آبادانی این روستا چقدر موثره مردم طومار رو امضا می کنن !
( اگه این قصه راست هم باشه باز می رسیم به نقش خواص )
بیماری زنگ زد داروخونه و گفت : متفورمین هگزال 500 دارین ؟
نسخه پیچ : 1000 داریم . باید نصف کنی .
بیمار : من نوونورم نیم می خواستم 1 دادین با دستگاه قرص نصف کن هم نصف نمیشه . خیلی ریزه . این متفورمینه نصف میشه ؟
نسخه پیچ : آره . قرصاش انقدر بزرگه که با دندونم می تونی نصف کنی !!!
خانمی زنگ زد داروخونه و گفت : من سرما خوردم باید آموکسی سیلین بخورم آموکسی تو خونه نداریم می تونم به جاش سیپروفلوکساسین بخورم ؟!!
گفتم : نه . اگه سرما خوردین سرماخوردگی یه بیماری ویروسیه . آنتی بیوتیک موثر نیست . استراحت - مایعات فراوان مثل سوپ - لیمو - اگه بدن درد دارین استامینوفن 500 .
یه نسخه اومد حاوی Celexib .
زیرشم داخل پرانتز نوشته بود ( اصل مرگ بر آمریکا ) !!!
نسخه از متخصص داخلی بود .
نسخه پیچ گفت : ترشحات یک ذهن معیوب !
( اسم دارو رو بلد نیست بنویسه ( سلبرکس ) اون وقت میاد طعنه می زنه . )
یه نسخه اومد که انگار نویسنده اش رعشه داشت .
خط خطی بود .
نسخه پیچ : شماره نظامش 800 و خورده ایه . 500 سالشه فکر کنم !!!
نسخه پیچ ما که صبح ها تو اداره است و شب ها پیش ما کار می کنه گفت : یه جانباز به من گفت " پسرم تو یه داروخونه کار می کنه . گفته بابا از وقتی که نسخه های بنیاد رفته زیر نظر بیمه ایران چند نفرن که هر روز نسخه میارن 3 میلیون - 4 میلیون " . منم گفتم حالا که اینطوریه یه سر به نمایندگی بیمه ایران بزن و خودت بگو ... پی گیری کن .
تلویزیون روشن بود .
داشت فوتبال نشون می داد .
نسخه پیچ 1 : هر کار کردم که از فوتبال خوشم بیاد نشد ... یه بار با دامادم رفته بودیم ورزشگاه . نفر جلویی ام اینقدر فحش خواهر مادر داد که حالم بد شد . دیگه از هر چی فوتباله بیزار شدم . نسخه پیچ 2 : اون حتما استقلالی بود . نسخه پیچ 1 : نه بابا . ما تو جایگاه پرسپولیسیا بودیم چون دامادم پرسپولیسیه . وقتی تموم شد جوونا زار می زدن . خودشونو می زدن
خواستم بگم خاک بر سر . مگه ننه ات مرده ؟
بعد ادامه داد : شیر سماور - اگزوز خاور - داور دقت کن !!!
خانم شیشه آزیترومایسین رو که دید گفت : اینا بدمزه است . شرکت دیگه ای ندارین ؟
نسخه پیچ : شرکت اکسیر خیلی معروفه . تو قرص و اینا معروفه . تو شربت نمی دونم !!!
نسخه پیچ : 3-2 سال بود سرگیجه داشتم . 3 ماه اخیر وضع خراب تر شده بود . بتاسرک می خوردم . رفتم دکتر گوش و حلق و بینی گفت عفونت گوش داخلی داری . برام مترونیدازول و ... و بتاسرک نوشت . 2 ساعت تاثیر دارو بود . موقع بلند شدن از جام سرم گیج می رفت . اشتهام خراب بود . با نصف بشقاب غذا در روز سر می کردم .نا امید شدم . تا اینکه با یکی از دوستام صحبت کردم . آزمون مزاج شناسی دادم . مزاجم سرد و خشک بود .
باید تعادل پیدا می کرد . عرق اسطوخدوس خوردم . 9-8 لیتر عرق رو لیوان به لیوان مثل آب خوردم . سیاه دونه خوردم . عصاره گل بنفشه رو به ملاجم مالیدم و هر شب 2 قطره تو هر سوراخ بینیم ریختم . بعد از 2 هفته سرگیجه ام خوب شد .
یادمه هر وقت می دیدمش حالشو می پرسیدم . می گفتم : هنوز زنده ای ؟
الان بحمدلله خوب خوب شده .
نسخه پیچ : پسرم 3 ساله بود . رفتیم شمال . اردیبهشت ماه بود . تا رسیدیم داشتن صبحانه می خوردن برن مزرعه .
پسرم یه دونه باقلا خورد و یه دونه آلوچه .
شب اسهال شد . بستریش کردیم .6-5 روز بستری تاثیری نداشت .
همه داروهایی که بهش می دادن حالشو بدتر می کرد ( کوتریموکسازول - فورازولیدون ... ) .
به زور مرخصش کردم .
اومدیم قم .
دکتر @ گفت : همه داروهاشو قطع کنین . آزمایش نوشت . معلوم شد نقص آنزیمی داره
حساسیت به باقلا ( فاویسم )= G6PD
این جمله از کیست ؟
" اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی "
همونی که گفت قرآن برای گذشته هست به درد الان نمی خوره -
majid57
آیا او یک کمونیست بود ؟؟؟
هرچی که هست و بود مسلما مسلمان نمیشه نامیدش -
majid57
جوان : " دیفن هیدرامین کامپوست " بدیم به بچه اشکال نداره که ؟!!
وقتی وارد داروخونه شدم نسخه پیچ از وضع صبح داروخونه داشت می نالید : امروز از صبح به خاطر دستورالعمل جدید بنیاد همش درگیر بودیم .
تازه دکتر @ و &از مسئولین هم اینجا بودن تا روند کار رو ببینن .
بهشون گفتیم که کار خیلی سخت شده و خدمات رسانی مختل شده .
گفتن " هر موقع سوال داشتین زنگ بزنین بپرسین " .
پریدم وسط حرفشو گفتم : اگه 2 نصف شب هم سوال پیش اومد میشه پرسید ؟؟؟
94/11/17
گفت : هه . 2 نصف شب ؟؟؟ یه ربع بعد از رفتنشون 2 تا نسخه جانباز 70 در صد اومد .
به دکترا زنگ زدیم تا کسب تکلیف کنیم هیچکدومشون گوشی رو برنداشتن !!!
از دور می شنیدم که نسخه پیچ داشت یکی از آشناهاشو راهنمایی می کرد : آبگوشت . هیچی مثل آبگوشت نیست ... ارده شیره بهش بده .
مرد : غذای کمکی چی بگیرم ؟
نسخه پیچ : غذای کمکی سرلاکه که خوب نیست . خارجی اگه پیدا کنی خوبه !!!
(بهترین غذا برای کودک غذای خونگیه . مادرا باید وقت بذارن .)