نوشته شده در تاریخ 94/10/17 ساعت 2:51 ع توسط دکتر بالتازار
بسم الله
دو نگاه به سیاست هست :
1 - سیاست یعنی پدرسوختگی
2 - سیاست عین دیانت است و جزء شئون زندگی دینی یک مسلمان .
حالا هر یک از سیاست مداران ما به کدام یک از این دو تعریف معتقد و ملتزمند از عملکردشون پیداست .
بعد از مخالفت شیخ دکتر با تعرض به سفارت عربستان ... یه پیشنهاد برای سران صهیونیستی دارم .
بیایین و شانستونو یه بارم شده امتحان کنین .
بیایین درخواست گشایش سفارتخونه در تهران رو بدین .
سنگ مفت گنجیشکم مفت .
شاید گرفت .
به هر حال آقای رییس حقوق دان هستن .
اف بر دنیا و اف بر دلدادگان به دنیا که کور و کر شدن ... روحت شاد ای شهید نمر .
روحت شاد و راهت پر رهرو ...
لعنت خدا و رسول بر آل سعود یهودی تبار این منافقان نقاب زده و خائنان به دین خدا .
جوانی اومد پیشم و گفت : مدیر شمایی ؟
گفتم : نه .
گفت : اینجا مدیر نداره ؟
گفتم : داره ولی الان نیستن .
گفت : آزمایشگاه کجاست ؟!!
گفتم : آزمایشگاه؟ توی داروخونه؟؟؟
آروم گفت : من مشکوکم . یه قرصیه از شما گرفتم مشکوکم بهش . آزمایش می کنین ؟
( والپروات سدیم بود )
گفتم: ما که آزمایشگاه نداریم .
ادامه داد : می خواستم ببینم این چه قرصیه . اینو می خورم یه جوری میشم .
شما از شهدای جنگ تحمیلی نیستین ؟!!
نسخه پیچ گفت : بگو باشه .
گفتم : باشه آزمایش می کنیم . اما تو داروهاتو طبق تجویز بخور .
پیرزن قرص والپروات سدیم ورقی رو که صبح با نسخه گرفته بود پس داد و گفت : اینو برام شیشه ایش رو بدین ( فله ای ) . هر دفعه هم میام برام عوضی میدین !!!
گفتیم : یکیه . فرقی نداره .
گفت : خانوما چرا باید اینجا باشن . باید خونه کار کنن .
همه خنده مون گرفت .
گفتم : دعا کن زودتر شوهر کنن برن .
ادامه داد : صبحیه که قهر کرد . اینم که اشتباه میده !!!
جوان سرم میخواست بهش ندادن اومد پیشم .
گفت : من یه پنی سیلین 5000000 آزاد خریدم برای زدنش سرم نیاز دارم .
گفتم : نسخه شو داری ؟
گفت: دارم . اون ور خیابون تو ماشینه .
گفتم : برام بیار .
رفت و 20 دقیقه بعد اومد و پرسید : این که سرم بدون نسخه نمیدین قانونه ؟
گفتم : سرم چیزی نیست که همینطوری بگیری و بزنی .
گفت : میخوام حق و حقوقم رو بدونم .
نسخه پیچ زیر لب گفت : انگار دادگاه انقلاب اسلامیه میخواد حق و حقوقشو بدونه .
نسخه پیچ 2 : فیلم زیاد دیده !
نسخه پیچ 3 : نکنه تازه از خارج اومده !
نسخه رو از دستش گرفتم 4 تا پنی سیلین 5 میلیون بود و 4 تا سرم .
گفت : فقط یه سرم میخوام !!! برگه رو نکنین .
گفتم : چرا ؟ گفت : میخوام از بیمه تکمیلی بگیرم .
( دروغ چرا . اون ور خیابون رفتن و اومدن 20 دقیقه وقت می خواست ؟؟؟ تو این فرصت رفت درمانگاه و یه نسخه گرفت . )
یه روز برفی بود .
اینقدر تلفن داشتیم که با 118 رقابت می کرد .
نسخه پیچ : دکتر می بینی چه شیفتیه ؟
گفتم : شیفت پرتلفن .
گفتاز صبح بیشتر تلفن ها در باره واکسن آنفلوانزاست ( چون پیدا نمیشه )
گفتم : منتظر بودن برف بیاد ؟ قبلش نمی تونستن بزنن ؟
گفت : نه بابا . به خاطر این آنفلوانزائه که شایع شده . تا حالا 25 تا کشته داده .
گفتم : کی گفته ؟
گفت : دکتر هاشمی گفته . گفته ما هر ساله کشته داریم .
اما امسال به خاطر مقاومت - بدن ها مقاوم شده یا بیماری مقاوم شده !!!