بازدید امروز : 399
بازدید دیروز : 31
کل بازدید : 1412965
کل یادداشتها ها : 2015
پس از شهادت حسین علیه السلام و یارانش، دشمن لئیم، دست از جنایات بیرحمانهاش بر نداشت، باز مرتکب جنایتی عظیم شد که قلب هر فردی را جریحه دار میسازد و آن بریدن سرهای شهیدان است. به دستور عمر سعد، سر از بدن همه شهدای کربلا، به جز سر حر بن یزید ریاحی و طفل شش ماهه ابا عبد الله جدا کردند. سپس آن سرها را بین قبیلهها و طایفههای مختلف تقسیم کرد تا به کوفه نزد ابن زیاد ببرند و تقرب جویند و جایزه بگیرند.
طبق تاریخ، 78 سر بریده شده را بر نیزهها کردند. فرزندان حمل کننده سرهای بریده، بنو سنان و فرزندان آنان که پشت سر نیزه داران تکبیر میگفتند به بنو المکبری معروف شدند. در روز دوازدهم محرم در پیشاپیش اسیران سرها را وارد کوفه کردند که اولین سر، سر بریده امام حسین علیه السلام بود که ماننده زهره و ماه بود و شبیهترین مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله و محاسنش به سیاهی خضاب شده بود که وقتی چشم زینب علیه السلام به سر بریده برادرش افتاد با سوز و گداز خطاب به آن سر چنین مرثیه خواند:
یا هلالا لما استتم کمالا - غاله خسفه فابدی غروبا
ما توهمت یا شقیق فوادی - کان هذا مقدرا مکتوبا
یا اخی فاطم الصغیرة کلم - ها فقد کاد قلبها ان تذوبا
یا اخی! قلبک الشفیق علینا - ماله قد قسی و صار صلیبا
ما اذل الیتیم حین ینادی - بابیه و لا یراه مجیبا(350)
مصیبت جانسوزتر این که وقتی سر بریده امام حسین علیه السلام را در پیش روی عبید الله بن زیاد گذاشتند ابن زیاد با چوب دستی بر بینی و چشم و دهان امام حسین علیه السلام میزد. سرهای بریده را از کوفه تا شام در میان کجاوه مقابل دیدگان مصیبت زدگان خاندان عصمت صلی الله علیه و آله حمل میکردند. وقتی به دروازه شام رسیدند، سرهای بریده را در منظر دید تماشاگران قرار دادند.
در حالی که یزید بر تخت و تاجی که به در و یاقوت زینت داده شده بود تکیه کرده و بر سرگذاشته بود و درکنار او گروهی از سالخوردگان قریش نشسته بودند اسرا را همراه سرهای بریده وارد کاخ کردند. ابتدا حامل سر بریده حسین علیه السلام برای دریافت جایزه به درگاه یزید وارد شد و این چنین گفت:
او قر رکابی فضة و ذهبا - انا قتلت السید المحجبا
قتلت خیر الناس اما و ابا - و خیرهم، اذ ینسبون النسبا؛
رکاب مرا سرشار از طلا و نقره فراوان کن، من آقای ارجمند و بزرگواری را کشتهام من آن آقایی را که از جهت مادر و پدر و نسب بهترین انسان هاست، کشتهام.
آن گاه سر مبارک امام علیه السلام را در طبق زرین گذاشتند که یزید گفت:
کیف رایت یا حسین:
ای حسین! قدرت مرا چگونه دیدی!
زینب کبری علیه السلام وقتی این منظره را دید از شدت مصیبت گریبان خود را پاره کرد و با صدای جگر سوز فریاد بر آورد:
یا حسیناه! یا حبیب رسول الله! یابن مکة و منی! یا بن فاطمة الزهراء سیدة النساء! یابن بنت المصطفی!(351)
از این آه جانکاه اهل مجلس گریستند، این جا بود که یزید سنگدل چوب خیزران خود را طلبید و در برابر اهل بیت حسین علیه السلام با آن چوب بر دندانهای امام حسین علیه السلام زد.
پس از شهادت حسین علیه السلام و یارانش، عمر سعد دستور داد بدنهای پست هر یک از کشتههای خود را شستشو دادند، سپس منافقانه بر آنان نماز خواندند و دفن کردند؛ اما بدنهای پاک و طاهر شهدای کربلا را روی خاک باقی گذاشتند، که این امر بسیار غمانگیز بود. از این رو، وقتی امام سجاد علیه السلام را با غل جامعه یعنی آهن سنگینی که بر گردن میانداختند و بدن را فشار میداد دو پا زیر شکم شتر بسته و منظره بدنهای قطعه قطعه شده و به خون غلتیده و بی سر شهیدان را دید. آن چنان بر روح او فشار آورد که نزدیک بود روح از کالبدش بیرون رود که حضرت زینب علیه السلام متوجه این اندوه فرزند برادر شد و برای دلداری به حضورش آمد که امام سجاد فرمود: چگونه بی تابی نکنم و چگونه صبر کنم با این که پیکرهای پدرم و برادرانم و عموهایم و پسر عموهایم و بستگانم را مینگرم که در این بیابان پهناور در خون خود غوطه ور هستند و عریان و بی کفن میباشند و کسی آنها را نمیپوشاند دفن نمیکنند و هیچ کس نزد آنها نمیرود و به آنها مهربانی نمیکند، گویا آنها از خاندان ترک و دیلم میباشند!(352)
پس از کشته شدن امام حسین علیه السلام عمر سعد خطاب به سپاه خود اعلام کرد:
من ینتدب للحسین فیواطیء الخیل ظهره و صدره؛
کیست که داوطلب شود تا بر پشت و سینه حسین علیه السلام اسب بتازد؟!
ده نفر داوطلب شدند که اسامی آنان در مقاتل ذکر و این ننگ ابدی بر آنان و فرزندانشان نیز ثبت شده است که فرزندان آنان را بنو السراج میخواندند؛ یعنی فرزندان آنان که بر بدن حسین علیه السلام اسب تاختند. آن ده نفر سوار بر اسبهای خود شدند و بر بدن امام حسین علیه السلام تاختند به گونهای که استخوانهای سینه و پشت آن امام معصوم علیه السلام را در هم شکستند. اینان وقتی بر عبید الله بن زیاد وارد شدند خودشان را این چنین معرفی کردند:
نحن رضصنا الصدر بعد الظهر - بکل یعبوب شدید الاسر
ما کسانی هستیم که با تاختن اسبان چالاک خود، سینه و پشت حسین علیه السلام را پایمال سم اسبان کردیم و کوبیدیم.
و نهایت حمله جنایتکارانه خودشان را این چنین وصف کردند:
حتی طحنا حناجر صدره؛
تا آن که مانند آسیاب، استخوانهای سینهاش را نرم کردیم.
ابو عمر زاهد میگوید: پس از بررسی حال آن ده نفر دریافتیم که همگی آنان زنازاده بودند.(353)
امام باقر علیه السلام درباره این فاجعه جانگداز میفرماید: و لقد اوطئوه الخیل بعد ذلک؛
و بعد از کشتن، سوار بر اسبها شده و پیکر آن حضرت را زیر سم ستوران خرد و پایکوب کردند.
نیز خود ابا عبد الله علیه السلام در آن اشعار معروف پیرامون مصایب وارده بر خویش میفرماید:
و انا السبط الذی من غیر جرم قتلونی - و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی؛(354)
و من سبط پیامبر هستم که بدون گناه مرا کشتند و بعد از کشتن از روی عمد بدنم را پایمال سم ستوران قرار دادند و کوبیدند.
(( فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا - ابوالفضل بهشتی ))