نوشته شده در تاریخ 94/4/8 ساعت 12:40 ص توسط دکتر بالتازار
یا حی
گفتم : روزه داری ( با این دمای 42 درجه ) خیلی هم سخت نیست .
نسخه پیچ : نه . واسه ما نه ( زیر کولر ) ولی برای یه عده ای خیلی سخته . بنایی که داره تو آفتاب بیل می زنه !!!
نسخه ای اومد از یه فوق تخصص گوارش .
آمپول ونوفر نوشته بود و سرم قند و نمک . سرم رو عوض کردم و نمکی گذاشتم تا مناسب آمپول ونوفر ( آهن ) باشه .
نسخه پیچ موقع رد کردن نسخه گفت : رئیس دانشگاه نمی دونه که " ونوفر " رو تو سرم قند و نمک نمی زنن ؟؟؟
در مضرات پلاستیک صحبت می کردیم : ریختن غذای داغ تو پلاستیک - آب بطری - قرار دادن بطری آب در فریزر ...
آقایی از مشتری ها که صدای ما رو شنید گفت : حاج آقا ببخشید با این فرمایشاتی که شما کردین بهتر نیست یه شهاب سنگی - چیزی بیاد کره زمینو با همه آدماش نابود کنه ؟ ... راه میریم سرطان می گیریم غذا می خوریم سرطان می گیریم !!!
نسخه پیچ که صبح ها کارمند مرکز بهداشته و عصرها میاد داروخونه گفت : خدا رحمت کنه احمدی نژاد رو . اقلا تو ماه رمضون ساعت کار کارمندا رو کم می کرد ... کارمندا کار که نمی کنن بذار کمتر آب و برق مصرف بشه !
(( توضیح اینکه این نسخه پیچ از نظر سیاسی ضد احمدی نژاده . ))
یکی از بیمارانی که نسخه دستوری میاره و با پشتوانه بیمه مکملش هر دارویی رو میخواد بگیره 2 تا قوطی داروی جدید رو تو ویتریت ما دید .
از من پرسید : این داروها چیه ؟
گفتم : تقویتیه .
کاغذ و خودکارش رو دراورد و گفت : اسمشو برام بنویس .
گفتم : من نمی نویسم . دکتر خودش اینها رو می شناسه . آدم که نباید بره به دکتر بگه برام چی بنویس .
گفت : زورت میاد بنویسی ؟
گفتم: آره .
گفت :از قیافه ات هم پیداست که اهل خیر نیستی !!!
نسخه پیچ گفت : می دونه که بنیاد همه چیز رو تایید می کنه . هر کوفتی رو .
نسخه پیچ تو تلفن به خانومش گفت: نه . افطاری نمیریم . بایستی زودتر می گفتن .
گفتم: ما که تو این 30 روزه هیچ جا افطاری نمیریم افطاری هم نمیدیم . چرا اگه ساده برگزار می کردن می شد . 17 ساعت روزه داری و ... گفتن ثواب داره ولی این افطاری های ما ثواب نداره . این سفره های تشریفاتی .
نسخه پیچ 2 : یه بار مادرم افطاری دعوت کرد فقط آش درست کرد و نون و پنیر .
گفتم : آفرین .
ادامه داد : همه می پرسیدن " دیگه چیزی نیست ؟ "
مادرمم می گفت : افطاری بود . شام که دعوت نبودین .
جوان لبنانی با چشم های قرمز اومد داروخونه .
قطره ای می خواست برای حساسیت .
نسخه پیچ عرب زبان ما سخنان او را ترجمه می کرد .
گفتم : ترشح داره ؟ حساسیت به چیه ؟ شاید به خاطر گرما و خشکی هوا و سفر به این شهر کویری باشه .
جوان گفت : به خاطر میوه ای است که خوردم . میوه " کرز " .
مترجم گفت : کرز چیه سیدی ؟ عفوا .
گفت : دوار - احمر - عود !!! ( گرد و قرمز با یک چوب ) .
مترجم نفهمید .
جوان به انگلیسی گفت : " چری " . منظورش رو دریافتم . منظورش آلبالو ( بلک چری ) بود .
مترجم گفت : لبنانی ها زبونشون خیلی سخته . کلمات خودساخته زیاد دارن . کل مدیترانه ای ها .
نسخه پیچ 2 گفت : به جای اینکار کاغذ می دادین دستش نقاشی اون میوه رو بکشه .
همون
کرز درسته... به فصیح کرز میشه... بله لبنانی ها و کلا در هر لحجه ای به جای بعضی حروف، حروف دیگه به کار میبرن -
نت بانو
مثلا اگه درست یادم باشه با اینکه عرب ژ نداره در بعضی کلمان لبنانی ها به جای ز..ژ میگن یا مصری ها به جای ظ..د میگن در بعضی کلمات..خوب یادم نیست دکتر...لهجه ست دیگه مثل فارسی خودمون -
نت بانو
پیرمرد : مزاحم شما می تونم بشم ؟
گفتم : بفرمایید .
گفت : لباس کار میخوام .
گفتم : برو از اون طرف بگیر .
یواش گفت : " کاپوت " ولی همه حساس شده بودن که لباس کار چیه .
نسخه پیچ : چه دکتریه . لباس کارو بلد نیست !!!
آقایی اومد و یه بسته قرص کلومیفن رو پس آورد و به نسخه پیچ گفت : خانوم ! این دارو که شما گفتین شک دارم به دکترم نشون دادم گفت " من اصلا چنین دارویی ننوشتم " . اگه می خوردم چی می شد ؟!!
من که از همه جا بی خبر بودم گفتم : کلومی پرامین و کلومیفن 6 حرف اولش مشترکه . هم دکتر باید با دقت بیشتری بنویسه هم ما باید بیشتر دقت کنیم .
خانم بیمار دیگه ای هم که اونجا بود گفت :نسخه منم ببینین خیلی شلوغ نوشته . اشتباه نشه .
نسخه پیچ : اشتباه نمیشه . دارم می بینم . اون موردم خودم به مریض گفتم برو نشون بده و الا از کجا می دونست ؟؟؟
نسخه پیچ خانم : دکتر ! این آقا یه قرص جلوگیری میخواد که تو ماه رمضون بشه استفاده کرد .
گفتم : تا حالا مصرف کرده ؟
آقا : 3-2 بار .
گفتم : مرتب می خوره ؟
گفت : نه . میخواد برای ماه رمضون . ضررش کمتر باشه .
گفتم : چه بدعتهایی درست می کنن .
گفت : نخوره بهتره .
فتم : آره . اگه خدا می خواست جور دیگه ای قرار می داد . بذار روال طبیعی باشه .
نسخه پیچ : پوکساید ( کلردیازپوکساید ) خواب آور هم هست ؟
گفتم : ضد استرسه .
ادامه داد : عموم که از دنیا رفته بود خانواده اش گفتن " تو که تو داروخونه کار می کنی یه قرص خواب آور به ما بده تا فردا بتونیم تو مراسم شرکت کنیم " . من هم بهشون پوکساید رو معرفی کردم . نه تنها نخوابیدن تا صبح گریه کردن !!! من اون موقع تازه اومده بودم داروخونه . همه اومدن به من گفتن " مرده شور تو رو ببره با اون قرص دادنت ".
نسخه پیچ 2 : بعد هیچی هم نگفتی که من بلد نیستم . ها ؟؟؟
گفتم : منم سال 2 داروسازی که بودم یه شب برای مادربزرگم این قرصو تجویز کردم تا صبح خوابش نبرد .