_____________________________
یکی از آشناهای نسخه پیچ : آقا شمام دیگه عینک می زنی ؟؟؟
نسخه پیچ : آره دیگه . حرصمون میدن پرسنل !!!
_________________________________
آقای حدودا 40 ساله درشت هیکل اومد داروخونه و گفت : یه سرم غذایی بدین .
نسخه پیچ : این جور چیزا نسخه میخواد . شاید من چیزی بدم که ضرر داشته باشه برای مریض . خوب حالا مریض کی هست ؟ آقا : برای بابام میخوام .
نسخه پیچ ( طبق عادت پرسید ) : بزرگساله ؟!!
____________________________
پیرزن وقتی نوبتش شد و داروهاشو گرفت گفت : یه شیشه الکل بدین .
نسخه پیچ براش آماده کرد و آورد .
پیرزن : یه شیشه دیگه هم بدین .
نسخه پیچ رفت و یادش رفت دنبال چی بود .
پیرزن : آورد الکل ؟؟؟
مسئول تحویل دارو بلند شد رفت دنبال نسخه پیچ .
او را نیافت .
اومد و گفت : نه . فکر کنم نداشتیم .
پیرزن فهمید و گفت: نخیر . خودشم رفته گم و گور شده !!!
_______________________________
نسخه پیچ بیمار رو صدا زد : گل گلی !!! گلی گلی !!! خانم گلی .
آقایی از بین بیماران جواب داد : بله .