بازدید امروز : 643
بازدید دیروز : 421
کل بازدید : 1413630
کل یادداشتها ها : 2015
" یا عظیم الشان "
نسخه پیچ قیمت زدن و تحویل دارو رو نیمه کاره رها کرد و غیبش زد .
خانمی که صداش کرده بود هی می گفت : این آقا کجا رفت ؟ چرا دارومو نداد .
منم غرغر می کردم که ناگهان نسخه پیچ وارد شد و روپوش سفیدشو داشت می پوشید .
گفتم : کجا بودی ؟
در حالی که نفس نفس می زد گفت : بالاخره گرفتمش . اون ور خیابون داشت می دید و فرار می کرد .
بهش گفتم پول دارو رو ندادی گفت داشتم می رفتم از خانومم بگیرم !!!
گفتم : چقدر بود ؟
گفت : 24 هزار تومن .
هی جیباشو وارسی کرد و گفت " پول همراهم نیست میرم اون ور کارت بکشم" .
یه لحظه نگاهمو برگردوندم دیدم دیگه نیست .