طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:33 ص توسط دکتر بالتازار
بسم الله
نسخه پیچ مریضو صدا زد : آقای سیاهی !!! آقای سیاهی !!!
سیاهیه - سپاهیه . چیه ؟
شیوا آنلاین : بابا الان اذون می ( میگن ؟ ) ... سند باد داره ؟؟؟
بر و بچ پیامرسون جمع کنید بساطتونو . نمازه .
سلام بر شما .
سلام به همه ی دوستان .
یه سوال : اگه یکی از فامیل عروسی داشته باشه ( منظورم عروسی بدون حاشیه و گناهه ) و شما رو دعوت نکنه ناراحت می شین ؟ چرا ؟
سلام . بستگی داره کی باشه ... و به شرایط اون طرف هم نگاه می کنم ، شاید نمی تونسته دعوت کنه .... -
*صبا*
سلام..نه ،تو این گرونی،خیلیم خوبه که کادو نبریم...دییییییییی -
کشتی نجات ما
من که نه! چون که از عروسی و دنگ و فنگاش خوشم نمیاد! -
مائده ی عشق
به نظر من هر چه مهمونی ساده تر باشه و ریخت و پاش کمتر بهتره . پس من اصلا ناراحت نمیشم و از عروسی های ساده دفاع می کنم . ما باید دنبال جا انداختن این موضوع باشیم .
نه ...فقط منم عروسیم دعوتش نمی کنم -
ایمان
ازدواج آسان مد نظر اسلام بوده . دوری از تجملات . کم کردن آرزوها ( ماشین عروس چه مدلی باشه ... هتل کجا باشه ... و ... )
بستگی داره ، شاید دلیلی داشته ، یا هر چیز دیگه ای ... خدا رو شکر تو این سال سال اخیر سه بار عروسی رفتم فقط ! -
* کمیل *
ازدواج اسان بهتره یا مهمونی های پرخرج ؟
دکتر عزیز ، خب معلومه کم خرج و آسون ! -
* کمیل *
گرفتن عروسی تو منزل بهتره یا در سالن های گران قیمت ؟
یه جور غذا بهتره یا چند جور غذا ؟ آیا سه جور غذا به معنی تکریم مهمونه ؟؟؟
من فقط عروسیی مذهبی میرم که تو این عروسی ها همچین خبرهایی نیست -
* کمیل *
سلام نه چون اصلا از مجالس عروسی خوشم نمیاد ینی اصلا حوصله این قرتی بازیا رو ندارم حتی مجلس برادر خودم هم نبودم :| -
*قاصدک*
فرمود : هیچ بنایی در اسلام محبوب تر از بنایی نیست که با ازدواج شکل بگیره . این با ساده گیری محقق میشه نه با رسوم دست و پاگیر .
سرویس طلا ضروریه ؟ باعث خوشبختی میشه ؟ تو این شرایط به نظر من خانواده ی عروس و داماد باید به تفاهم برسن .
اره چشم پوشی میشه کرد اما به چه قیمتی ؟ به قیمت این که بعدا عقده اش به دلت بمونه ؟
به قیمت اینکه واسه تو کم بذارن اما واسه عروس بعدی بد جور سنگ تموم بذارن ؟
نه من به این عقیده ندارم که برام کم بذارن !! هرچند... طرف پسرش دانشجویه و عروسشم دانشجو اما خانوادش تو فکر ماشین مدل بالا و خونه برای گل پسر بعدیشونن! پسرش تو خونه اجاره ای تو شهرغریب سربازیشم داره شروع میشه ولی... بنظر من تا وقتی که دست ادم به دهنش نرسه نباید ازدواج کنه البته منکر روزی رسانی خدا هم نیستم -
مائده ی عشق
اگه ساده نگیریم همین میشه که ازدواج ها به سن بالای 25 و 30 و اینا می رسه ؟
اتفاقا این بنده خدا شدیدا آسون گرفته !! خیر سرش تو 19سالگی عقد کرد .تو 20 سالگی ازدواج کرد در حالیکه دانشجو بودنو بیکار و الانم داره میره خدمت مقدس سربازی!!!
چی چیو اسون نگرفته ؟ شما جوون دیدی این طوری و با دست خالی پا پیش بذاره درس ناتموم وسربازی نرفته و بیکار بهش زن بدن ؟؟ -
مائده ی عشق
منم الان سربازم ولی بهم زن دادن -
ایمان
از بابا بزرگاتون بپرسین وقتی زن می گرفتن چی داشتن ؟؟؟ از باباهاتون بپرسین وقتی رفتن خواستگاری چی داشتن ؟؟؟
جناب دکتر از شما بعیده دیگه ! مگه نمیدونید عقل خیلی ها تو چشمشونه ؟ اونم تو این دوره زمونه ! -
مائده ی عشق
امروزه تو این زمونه : چشم پوشی از سرویس طلا و ریخت و پاش های دیگه یه جهاد بزرگه .
البته زمون قدیم اندازه الان گرونی نبود با یه در امد کم هم زنگی به راحتی می چرخید والان خیلی به سختی باید بچرخه -
ایمان
الان توقع ها بالا رفته و تنها و تنها قناعته که کارسازه .
در همه جا هم بالا نرفته خیلی جاها حداقل زندگی هم نمیشه جور کرد! -
ایمان
دقیقن آقا ایمان.. جناب دکتر نمونه ش خود من :| -
ساقی رضوان
خود من هنوز نتونستم 4 کالایی که به عهده من گذاشتن بخرم -
ایمان
چیا رو گذاشتن حالا ؟:| دو تیکه شو آقای ما دیروز گرفت 4 و نیم :| -
ساقی رضوان
تلوزیون..فرش..ماشین لباس شویی...گاز -
ایمان
خیلی کم حساب کردم براتون ب قیمت الان 5 تومن خیرشو ببینید -
ساقی رضوان
به نظرتون این خیره؟! -
ایمان
من که بمب بستم به خودم دیگه خیالم نی -
ایمان
خبرنگار خارجی که از ایران برگشته بود با تعجب نوشت :
من هیچ جا سراغ ندارم که ملتی با دشمنانش در جنگ باشه ولی تو بازارش از همون کشورهای متخاصم هر نوع کالایی بخوای پیدا بشه !!!
( تفاخر بر سر مصرف کالاهای بیگانه عین حماقته)
یه وقت مجبوریم مثل استفاده از یک داروی خاص یا وسیله ی ضروری زندگی که عقلا مجازه .
اما مصرف کالاهای لوکس و اقلام غذایی و مصرفی و ظروف و پوشیدنی و صدها قلم دیگر هیچ توجیهی نداره .
نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:31 ص توسط دکتر بالتازار
بسم الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
( زیاد بخوانید دعای غریق را برای در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان )
و با تضرع بخوانید که دعای قلب لاهی ( بی توجه ) بالا نرود .
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک -
عطر یاسی
بهتر نیست در ابتدای امر، همیشه شفای قلبی تمام بندگان خد را طلب کنیم وَ بعد ، برای استجابت این دعای مبارک از خداوندگار کریم کمک بخواهیم؟
همه قبول داریم که با شفای قلبی، تمام مشکلات بشر حل میشود ؛
حتی با یک شفای نسبی هم بسیاری از مشکلات بشر امروز مرتفع میگردد .
خداوند رحیم وُ کریم وَ حضرات معصومین هم سفارش کرده-اند که برای تمام بشریت ، خیر وَ کرامات الهی را طلب کنید .
عبـد عاصـی
با نوجوونای محل و خانواده هاشون می رفتیم مشهد .
قطار 4 و35 دقیقه در شاهرود توقف کرد .
یکی از مربیان در همه ی کوپه ها رو زد و گفت : نماز نماز نماز .
ماموران در واگن ها رو باز نکردن و گفتن : نماز ایستگاه بعدیه .
اون جوون داد زد : نماز نیست نماز نیست .
مادر یکی از بچه ها که با ما بود فکر کرد ماموره در کوپه ها رو زده .
گفت : مرض داره این مامور قطار !!!
جوونه گفت : حالا که نگه نداشت ایندفعه اگه نگه داره پایین نمیام !!!
فید خود ستایی !!! :
بچه ها می دونین من سابقه ام تو نویسندگی چند ساله ؟ 5 سال ؟ 10 سال ؟ 15 ؟ 20 ؟
بازم برم بالاتر ؟ اوه خیلی بالاتر ... 34 سال !!!
از کلاس دوم ابتدایی که چند تا داستان نوشتم . بابا شما با یه شخصیت بین المللی طرفید . میگی نه نیگا کن !!! 
یه فید عشقی !!!
یه ماهیه که گیرنده ی دیجیتال خریدیم ( ببینید که از زمان هم جلوییم ! ) .
از اون موقع اکثرا شبکه ی پویا روشنه و انواع کارتون های زیر خاکی و رو خاکی رو به توفیق اجباری ( فیوضات شیوائیه) می بینیم از جمله سند باد .
شیوا : من عاشق سن بادم !!! 
نگران نباش ! الآن به خاطر دیکتاتور های کوچک همه آنتن ها رو شبکه پویاس!و ماهواره ها رو هدهدو... -
داش هادی
در مسائل حلال کوتاه میاییم و در خط قرمزها مقاومت می کنیم تا دیکتاتور نشن .
خانم همسایه مون چند ماهیه که کمردرد شدیدی داره .
ام آر آی و آزمایشات و سونو گرافی و...40روز بهش استراحت مطلق دادن تا کمرش به حالت طبیعی برگرده .
آخرش گفتن : پوکی استخوان .
زنان مومن ما که حجاب کامل دارن ( از جمله زنان خانه دار ) اگه رنگ آفتابو نبینن حتما به پوکی استخوان مبتلا میشن . اونا باید روزی نیم ساعت برن تو آفتاب( دست تا آرنج و پا تا ساق باز باشه ) در ساعاتی که آفتاب شدید نیست ( اول صبح خوبه)
نور آفتاب پشت پنجره ارزشی در تولید ویتامین دی نداره .
یک سوال فنی : اگر اینطوره و آفتاب پشت پنجره فایده ای نداره پس باید برای آقایان هم تجویز بفرمایید... -
ذره بین زنده
بله .هر کس که آفتاب نبینه ( طفل - پیران و ... ) . آقایون هم اگر این شرایط رو داشته باشن کمبود پیدا می کنن .
نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:20 ص توسط دکتر بالتازار
بسم الله
سفر مشهد- سال 1387
خاطره یه نوجوون دوم راهنمایی :
قطار به راه افتاد ...من و دوستانم مشغول صحبت شدیم و بازی کردیم و تنقلات خوردیم... و ما نیمه شب به خواب رفتیم هنگام نماز صبح در ایستگاه دامغان توقف 20 دقیقه ای داشتیم نماز خواندیم و به راه افتادیم . بچه ها و معلمان به ظاهر خواب بودند اما من مطمئنم که هیچ کس از شوق دیدار امام نخوابید . من روی تخت دراز کشیدم و به بیرون خیره شدم ...
بعد از مدتی رسیدیم من و چند تن از بچه ها در پوست خود نمی گنجیدیم . آن روز واقعا روز خوبی بود . به حرم مطهر رفتیم و به مناجات و زیارت مشغول شدیم ...
فردای آنروز ما را به سینما بردند و بعد به مجتمع تجاری تفریحی " الماس شرق" رفتیم . آنجا خیلی بزرگ بود و باشکوه . در آنجا یک آب نمای زیبا بود که توجه همگان را به خود جلب می کرد . ما در آنجا به گردش مشغول شدیم تا اگر خریدی داریم انجام دهیم .البته جنس های آنجا آنقدر گران بود که من و دوستانم نتوانستیم خریدی بکنیم و فقط دور خود چرخیدیم ...
فردای آنروز ما را به باغ وحش وکیل آباد بردند که آنجا هم مکان زیبا و دیدنی بود . فردای آنروز ما را به موزه ی حرم مطهر بردند . آنجا مکانی بود برای نشان دادن تاریخ ایران . ما در انجا ضریح اول و دوم امام رضا را دیدیم و همچنین سکه های مربوط به دوره ی هخامنشی امویان عباسیان ...
بعد از آن به مغازه ی زعفران و تنقلات فروشی "توکلی " رفتیم که جنس های درجه ی یک داشت . البته آنها تخفیف نمی دادند و این مسئله ما را آزار می داد . بعد از آن ما به حرم رفتیم و آخرین نماز خود را خواندیم و به سوئیت برگشتیم . البته دل من طاقت نیاورد و من بعد از صرف ناهار همراه آقای @ به حرم رفتم و زیارت کردم و برگشتم .
سرانجام ساعت 7 شب روز پنجشنبه به ایستگاه راه آهن رفتیم و سوار قطار شدیم . دل من که گرفته بود دیگران را نمی دانم . زیرا ترک شهر امام رضا برایم سخت و طاقت فرسا بود . در این مدت در قطار آقای @ از ما امتحان گرفت که من رتبه ی اول را به دست آوردم و جایزه ی ان که ساعت بود همین دیروز دریافت کردم ...
نوشته شده در تاریخ 95/10/25 ساعت 7:17 ص توسط دکتر بالتازار
بسم الله
خاطرات مشهد ( اردوی دانش اموزی - نویسنده : نوجوونی از کلاس اول راهنمایی )
ما اول فکر می کردیم در قطار شام هم می دهند اما این طور نبود . ما فکر نمی کردیم که قطار تخت خواب داشته باشد اما باز هم مثل همیشه اشتباه فکر کرده بودیم .در گروه ما یه نفر بود که نام او داوود بود او به اندازه ی 2 نفر غذا می خورد اما در عقل نصف یک آدم هم حساب نمی شد ما به او می گفتیم : داوود کوچولو !!! 
بچه هایی که به اردو نیامده بودند می گفتند : انشاء الله قطار پنچر بشه . انشاالله دیر برسیم . یعنی هیچ وقت نرسیم !!!
به موزه که رفتیم " آفتابه ی ناصرالدین شاه " را دیدم !!!
و به یاد قدیم ها افتادم . روز بعد به سینما رفتیم که فیلم اخراجی ها را نگاه کنیم . در آنجا به ما خیلی خوش گذشت و آن فیلم خیلی خندیدنی بود ...
افتخار آشنایی با من رو داره ؟
شاید! چون از افتخار آفرینان پارسی بلاگه! یه بار هم زیر ماشین رفته -
.:راشد خدایی:.
به جا نمیارم . به منشی ام بگم یه وقت بهشون بده بیان ملاقاتم !
منشی تون ؟! نکنه از اوناییه که روابط عمومی بالا دارن و ترجیحا غیر بومی هستن ؟!! بچه مردم از راه به در میره هااااا -
.:راشد خدایی:.
منشی کدومه ؟ من از اونایی هستم که خودم رییس و مرئوس و مشاور و وکیل و ... خودم هستم !
خاطرات دانش آموزی دیگر :
ساعت 9:30 دقیقه شب بود که سوارقطار شدیم . ما 6 نفر بودیم که در یک کوپه نشسته بودیم .
من و4نفردیگر که اصلا در عمر خود قطار سوار نشده بودیم فقط نشسته بودیم ولی نفر ششم که لم داده بود روی صندلی با یک گوشی مدل بالا ور می رفت . ساعت 12 شب بود دیگر وقت خواب بود . نفر ششم یکدفعه سریع از جایش بلند شد و گفت : تخت من آن بالاتر از همه است ما با هم گفتیم : کدام تخت ؟ این جا که تخت نداره .
ما تا ساعت 1 بعد از ظهر در بازار ها گشتیم و همه وسایلی که می خواستیم خرید کردیم . ما ساعت 1:5 به همان مرکز اقامتی " نماز " برگشتیم . این دفعه غذا کباب بود . ما غذا را خوردیم اما غذا به ما نچسبید چون مدیر مدرسه به ما گفت که : آخرین روزی است که ما در مشهد هستیم . شما از الان بروید و آخرین زیارتتان را انجام دهید... -
خاطرات دانش آموز سوم (اردیبشت1387 )
می خواهم قلم در دست بگیرم اما نمی دانم چگونه در دست بگیرم در چه مسیری حرکت بدهم . قلم را بر می دارم شروع می کنم ( من که یاد "راشد" خودمون افتادم!!! ) اولین روز که می خواستم به راه آهن بروم با ذوق و شوق ساکم را جمع کردم . به پدرم گفتم که پدر به راه بیفتیم . با پدر و مادر خداحافظی کردم گرچه می خواستم در راه آهن هم با او خداحافظی کنم ...
بعد از چند ساعت رسیدیم . شوق و ذوق بچه ها زیاد بود . بعد از راه آهن به بیرون آمدیم و یک نفر که مینی بوس داشت که اسم مغازه ی مینی بوس آنها " مینی بوس شادی " بود ما سوار مینی بوس شدیم و به میدان طبرسی رسیدیم و پیاده شدیم و به منزل رفتیم . کمی استراحت کردیم و بچه ها کم کم از خانه به بیرون رفتند و بعضی ها هم خوابیدن . بالاخره وقت ناهار شد . بچه ها امدند و ناهار خوردند ...
وقتی به حرم رسیدیم کم مانده بود که گریه کنیم چون اولین بارمان بود که حرم امام رضا و گمبد او را می دیدیم . رفتیم نماز را خواندیم و بعد زیارت کردیم . زیارتی که آرزو داشتیم ...
و به قم باز گشتیم . خیلی غمگین بودیم مانند کاغذی که می سوزد ولی از آن طرف خوشحال بودیم که بالاخره زیارت قسمت شد و رفتیم ...
واسه چی یاد من افتادی ؟ همین طوری که دور هم باشیم ؟؟؟ یادته یه فید زدی که می خوام بنویسم و نمی دونم چی بنویسم ؟؟؟ -
دل به دل راه داره دکتر...من یاد شما میفتم شما یاد من! بقول بچه ها: دل به دل لوله کشیه
.:راشد خدایی:.
نوشته شده در تاریخ 95/10/19 ساعت 11:10 ع توسط دکتر بالتازار
اگه انسان صبح تا شب در فکر جمع آوری مال باشه چه فرقی با مورچه داره ؟؟؟
پسری 12 ساله اومد داروخونه و یه شربت چرک خشک کن خواست برای بچه 3 ساله .
نسخه پیچ بهش گفت که این دارو با نسخه تحویل میشه .
پسر : شما بده مگه چی میشه ؟
ن : نمیشه .
پسر : یه دونه بده من برم . خودمم چرک دارم . حالا بدی چی میشه ؟ به 700 نفر دادی !
ن : برو بگو گفتن ما نمیدیم .
پسر : یه سری بده .
وقتی اصرار نسخه پیچ رو شنید گفت : راستشو بگم ؟ زن دایی ام گفته چرک خشک کن خوبه ! 
نسخه پیچ : فقط با نسخه میدیم .
پسر : پس چرا اون سری بابام گرفت ؟
ن : من نمی دونم بابات چی گرفت .
پسر : پس یه شربت سرفه بده .
نسخه پیچ بعد از رفتنش گفت : از اون بچه های سریش بود .
نسخه پیچ یه شیشه داروی " انروفلوکساسین " از داروخونه دامی خریده بود .
می گفت : ما هر وقت بزهامون مریض میشه خودمون میریم دارو می خریم . دکتر نمیاریم که !
روی شیشه رو مطالعه می کردم . نوشته بود " 0.5 میلی لیتر به ازاء هر 10 کیلو وزن بز-گوسفند-گاو ... 28 روز قبل از ذبح دارو باید قطع شود . برای گاو شیری ممنوع است " .
گفتم : بفرما . برای همینه که من میگم بدون نسخه داروهای چرک خشک کن به مردم ندین . خودسرانه دارو مصرف می کنن . امروز تزریق می کنن اگه جواب نداد فرداش میدن برای کشتار .
نسخه پیچ 2 : این مال اروپاست که اگه یه گاو 5 میلیونی افتاد مرد دولت پولشو میده . اینجا نه .
کسی هم 5 میلیونو نمی ریزه دور .
مریم سلام الله علیها چه ایمانی داشت که با نوزاد میان قومش پا نهاد ( و از ملامت ها و تهمت ها نترسید ) و به بیابان ها نزد .
خب خدا با تمام اطمینان بهش گفته بود من پشتتم و نگران چیزی نباش. آدم وقتی خدا را به این وضوح و نزدیکی داره، هرکاری میتونه بکنه. -
2-هفت آسمان
اصلا قران برای همینه که به ما بگو معجزات فقط یک بار و دو بار نبود " مثلا روزی بی حساب برای کسی که تقوا پیشه کنه ... یا نداشتن خوف و حزن برای کسی که بر خدا تکیه کنه و و و ."
سخنی حکیمانه :
چشماتو قبل از ازدواج باز کن و بعد از ازدواج ببند .
سخته ولی فکر کنم شدنی باشه . محال نیست .
آقایی اومد داروخونه و گفت : یه شربت کوتریموکسازول بده .
نسخه پیچ : برای ؟
آقا : برای گوساله . اسهال داره .
ن : دکتر گفته ؟
آقا : آره .
بعد که نسخه پیچ رفته شربت رو بیاره این صدا به گوش رسید : ما بچه مون مریض میشه نمی بریم دکتر گوساله رو ببریم ! 
کسی که به دشمن بیشتر از رهبرش اعتماد کند رسوا و ذلیل و روسیاه شود .
همچون خوارج در صفین . همچون دولت امید در برجام .
پر کردن قلب راکتور اراک با سیمان لکه دار کردن حیثیت ایرانی بود که به همت صالحی و ظریف و روحانی محقق شد . نمی شد اون مرکز را پلمب کرد ؟؟؟ حتما باید با عجله پر از بتن می شد ؟؟؟
خداوند غیرت و مردانگی را از برخی انسانهای نگیرد چون ذلیلانه و ناجوانمردانه مقابل به وطن و ملت خود خیانت بکنی خیلی منافقانه و بی شرمانه است -
جبهه مقاومت اسلامی
یک مهارت : حرفای مردونه رو نباید تو خونه برد
و حرفای زنانه ( حرفای مرتبط با حیا و عفت و حریم خصوصی ) رو نباید برای مرد تعریف کرد .
از اون طرف ما هم باید بتونیم بدون پرخاش و هیجان و با صراحت بگیم " نمیخوام این حرفا رو بشنوم "
+خاطرات دکتر بالتازار اقای دکتر درست کاملا درست میگید، گاهی ما صمیمیت بین زن و وشوهر را با پاره شدن پرده های نیکو صحبت کردن و نیکو شنیدن اشتباه می گیریم / مخصوصا خانم های شاغل نباید زیاد از ارتباط و صحبت ها و ویژگی های همکاران خانمشون برای همسران تعریف کنند -
قلمدون
موافقم ...همیشه به دخترم هم که کوچیکه میگم . -
اندیشه نگار
________________________________________
الان کانال 1 رو ببینید " ثریا " در باره شهید هسته ای است " شهید مصطفی احمدی روشن "
یکی از خیانت های بزرگ دولت ذلیل بی تدبیر ( شهریور 92 ) برکناری همه همکاران شهید احمدی روشن از کار بود .
مدیران ارشد و حتی مدیران میانی برکنار شدند .
یکی به اداره اوقاف رفت !
یکی بازاریاب یک شرکت کوچک رایانه ای شد !
یکی تو صنعت خودرو رفت !
یکی هم به یک شرکت فاضلاب صنعتی رفت !
این است ارزش دادن به نخبگان !!! 
نسلشون رو نرم سر از تن جدا کردن . در نمودارِ روو به رشدِ علوم هسته ای ما یک حباب، یه گَپ چهارساله ایجاد شده. -
پاک روان
از " سانا " چه می دانید ؟؟؟
سانا ( سازمان انرژی های نو ایران )
بحث انرژی های تجدیدپذیر از سال 1373 مطرح شد . مردم که خیلی به اهمیت مساله واقف نیستن . دولت چه حرکتی کرده برای همه گیر شدن این بحث ؟؟؟
( مثلا یک نمونه اش استفاده از سلول های خورشیدی برای گرم کردن آب حمام و روشنایی ساکنان اطراف زاگرس سالانه از قطع هزاران اصله درخت بلوط جلوگیری کرده . )
از 73 تا الان! مثه بقیه سازمان ها بود و نبودش احساسی نشد... من ک مهندسی الکترونیک خوندم اسمش و اولین باره میشنوم -
اسپایکا
خداوند به موسای نبی فرمود : ای موسی بندگان من به من نزدیک نشدند به مانند 3 خصلت .
عرض کرد : آن چیست ؟
فرمود : بی رغبتی به دنیا . ورع از معاصی . گریه از خشیت من .
نوشته شده در تاریخ 95/10/19 ساعت 10:47 ع توسط دکتر بالتازار
بسم الله
اگه هیچ دلیلی نداشته باشیم جز ممانعت غرب از جاسوسی از مردم ما - همین دلیل کافیه که مسئولان شبکه ملی اطلاعات رو جدی بگیرن ...
پس مشکل کجاست ؟؟؟
من فکر می کنم که مشکل خود مسئولانن ...
اونا هنوز به این باور نرسیدن .
اونا خیلی وقته از این باور گذشتن برا جیب خودشون -
اسپایکا
یعنی به این باور رسیدن ؟؟؟ بعد از اون گذشتن ؟
بله به نظر من همه میدونن کار خوب چیه... ازشونم بپرسی از من و شما بیشتر و بهتر روضه میان.. اگه جلو مردم حرفی میزنن یا ریا هست یا برا شونه خالی کردنه... دوره و زمونه جوری شده که هر کی تونسته از سفره انقلاب گرفته زده و برده -
اسپایکا
اما دونستن با باور داشتن فرق داره .
ترور و حذف فیزیکی دانشمندان هسته ای ما نشون داد که دشمن ما ژست علم دوستی می گیره و هیچ اعتقادی به ارزش علم و عالم نداره .
آمریکا - رژیم اشغالگر قدس - انگلیس و ... دشمن علمند .
علم را برای استفاده ابزاری میخوان و الا با یک صدم آنچه هزینه تحقیقات می کنن هیچ گرسنه ای روی زمین باقی نمی موند .
9 دی نماد بصیرت ملت ایران گرامی باد.
هرچند به نظر من 6 ماه خیلی دیر بود تا مردم راه رو تشخیص بدن .
اما بالاخره این نور حسین علیه السلام بود که از میان غبار تیره راه را روشن کرد .
9دی اگه ماندگار شد بخاطر پیوند عمیقی بود که با ولایت داشت...مردم در دفاع از مقام ولایت بصیرانه وارد میدان شدند و فتنه رو خاموش کردند...ما هر چقدر وصل ولایت باشیم همونقدر ماندگار خواهیم شد -
مظلوم مقتدر
مرد میانسال : 3 بسته از اون قرص خواب هات بده .
نسخه پیچ : قرص خواب . کدوم ها ؟
مرد : اونی که جاش قرمزه !
نسخه پیچ : جاشو بیار . جاشو بیار .
لئیم از خوردن لذت می بره و کریم از خوراندن .
اگه انسان به هر گروهی سواری بده و فقط فکر نون سفره اش باشه چه فرقی با استر داره ؟؟؟
در فتنه طوری عمل کن که دشمن از تو سودجویی نکنه .
نوشته شده در تاریخ 95/10/19 ساعت 10:43 ع توسط دکتر بالتازار
بسم الله
ای دل اگر نخواندت ره نبری به کوی او ...
کی رو نخوندن ؟ کی رو رها کردن به امید خودش ؟
یک ایرانی خوب یک ایرانی مرده است .
( رابرت گیتس : رییس اسبق سازمان سیا )
اینا خلف همون وحشی هایی هستن که می گفتن " یک سرخپوست خوب یک سرخپوست مرده است "
خرید کالای ایرانی = رونق اقتصادی ...
جمله ای که از طرف مردم جدی گرفته نشد و نمیشه و دولت هم هیچ اعتقادی به اون نداره .
مسئول خرید به نسخه پیچ اعتراض کرد که چرا زودتر نگفته شربت زینک تموم شده تا سفارش بده .
نسخه پیچ : می خواستم رو تابلو بنویسم اما یادم رفت ...
آها یادم اومد . تا امروزم داشتیم .
2 تا نسخه دامپزشکی اومد . برای دام دادیم .
دکتر دامپزشک گفته اینا بهتر از کوتریموکسازول جواب داده .
گفتم : 1 شربت زینک معادل 3 عدد کپسولشه . چرا کپسول ندادین که هم هزینه دامدار کمتر بشه و هم اتلاف منابع نشه ؟؟؟
( واقعا دامپزشک ما پس از این همه سال تجویز تازه باید متوجه می شد که زینک از کوتری بهتره ؟؟؟ )
مردی اومد داروخونه و یه قرص سرماخوردگی و یه چرک خشک کن خواست .
نسخه پیچ : سرماخوردگی رو میدم ولی چرک خشک کنو نه .
مرد : چرا ؟ می ترسین ؟
ن : آره . می ترسیم دیگه .
مرد : چرا ؟
ن : چون بعضیا خوردن حالشون بد شده دکترا اعتراض کردن گفتن بدون نسخه ندین ! 
آقایی اومد داروخونه و برای چشمش قطره می خواست : یه قطره جوش بدین ( جوشکاری ) .
مرد دیگری که تو داروخونه بود گفت : دواش سیب زمینیه . من جوشکاری می کردم فقط سیب زمینی میذاشتم روش . شفا میده .
مرد 1 : قبلا یه آمپولایی بود می گرفتیم تو چشم می ریختیم . خیلی خوب بود اما الان دیگه نیست .
مرد 2 : هیچی نمیخواد . فقط سیب زمینی . آب روی آتیشه .
پیرمرد : داروی منو زود بده موتورم روشنه !
نسخه پیچ : خوب برو خاموشش کن .
پیرمرد : خاموش کنم دیگه روشن نمیشه . باید هل بدی . میدی ؟
ن : نه . من حال هل دادن ندارم . داروی اینو زودتر بدین .
10 دقیقه ای صدای موتورش شنیده می شد . انگار یه تراکتور بیون داروخونه واستاده بود .
گفتم : داروی اینو بدین زودتر بره .
نسخه پیچ توضیح داد : دکتر میگه آلودگی صوتیه .
پیرمرد وقتی می خواست بره یه چند تا گازم داد .
انگار می خواست تلافی کنه .
گفتم : چرا اینقدر نگش داشتین ؟
ن : نسخه اش تایید اینترنتی می خواست .
گفتم : موتور خودش اندازه 4 تا ماشین آلوده کننده است وای به حال این که اسقاطی هم بود .
نوشته شده در تاریخ 95/10/17 ساعت 2:10 ع توسط دکتر بالتازار
نوشته شده در تاریخ 95/10/7 ساعت 11:59 ع توسط دکتر بالتازار
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا : یه شربت سرماخوردگی بده و یه آموکسی .
نسخه پیچ : بچه ات سرفه داره ؟
آقا : نه .
ن : آبریزش داره ؟ تب داره ؟
آقا : نه . فقط سینه اش خس خس می کنه . 1 سالشه . آموکسی 100 بده .
ن : آموکسی که 100 نداره . اشتباه می کنی .
زنگ زد خونه و دوباره گفت آموکسی 100 !
ن : چرا دکتر نمی بری ؟
آقا : دکترای اینجا داروهای قوی میدن !
ن : فکر نکن آموکسی سیلین داروی ساده ایه . الان شما هم داروی مهمی میخوای .
نسخه پیچ : اینو شنیدی ؟ تو داروخونه @ مسئول بهداشتی از 5 بعد از ظهر تا 12 شب تست مرفین رو به جای تست بارداری فروخته بود . تازه 12 شب متوجه شد که صبحی ها اشتباهی چیده بودن . قفسه ها رو جابه جا پر کرده بودن . تست مرفین رو تو ظرف تست بارداری خالی کرده بودن !
آقا : یه قطره استفراغ بده .
نسخه پیچ : علت چیه ؟ همینجوری که قطره استفراغ نمیشه داد .
آقا : نه . شما بده .
نسخه پیچ : برای چیه . بگو .
آقا : هر موقع قطره استامینوفن میدیم بالا میاره !
آقا : بچه ام 3 سالشه . دو طرف صورتش سفیدک زده . خیلی هم مشخص نیست .
نسخه پیچ : دکتر چی بدیم ؟
گفتم : پزشک باید ببینه .
آقا : شما یه چیزی بده . بدتر که نمی کنه !
نسخه پیچ : چرا . ممکنه بدتر بشه .
آقا : بدترم مگه میشه ؟ خیلی معلوم نیستا . خانومم خیلی حساسه . گفته به دکتر بگو یه دارو بده .
خانمی یه مشت از جلد قرص داد به نسخه پیچ و گفت : از هر کدوم 3 ورق به من بده . پوزارکس 25 میلی و لوزار 25 و لوزارتان مدیفارم و و و .
نسخه پیچ قلم سوم رو پیدا نکرد .
از من پرسید : دکتر از این شرکت نداریم . خانم گفته از همین شرکت ها باشه .
گفتم : واستا ببینم . این 3 تا قرص که همش یکیه .
رفتم جلو از خانم پرسیدم : مریضت چه جور مصرف می کنه ؟
گفت : مریض خودش می دونه . صبح و شب می خوره .
گفتم : اینا همش یکیه .
گفت : آها . پزارکس مال پدرمه . لوزار مال مادرم .
سومی رو هم نمی دونست کدومشون می خوره .
گفتم : برای اینکه اشتباه نشه همیشه اصل نسخه ملاکه نه جلد دارو .
نوشته شده در تاریخ 95/10/7 ساعت 11:55 ع توسط دکتر بالتازار
بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی نکته های ریزیه که جز با دقت دیده نمیشه .
مثلا سرویس دخترم 7-6 تا بچه رو می برد در نتیجه لازم بود کیف هاشونو توی صندوق عقب بذارن . ماشین همچنان روشن و راننده در صندوق رو می زد و شیوا با اون جثه کوچیک باید کیفشو تو صندوق میذاشت . یه روز توجه کردم و دیدم که هر روز 2 بار این بچه داره دود اگزوز می خوره . به راننده تذکر دادم که موقع توقف ماشین رو خاموش کنه .
شیوا تو مدرسه قرانی درس می خونه . هر روز کیفی رو باید ببره که گاه 6 -5 کیلو وزن داره . در حالی که کیف باید 10 درصد وزن بچه باشه . مجبوریم کیف رو از پله ها بالا برده و تا در خونه براش ببریم .
شیوا هر روز 4 ساعت درس داره در حالی که باید کمتر از نیم ساعت تکلیف داشته باشه . اینو به مدرسه هم گفتیم .
ایرانیا خدای ماستمالین . کف حقوق های نجومی رو 20 میلیون تعریف کردن ( که خود 20 میلیون غیر قانونیه چون باید 7 برابر اقل حقوق باشه ) تا آمار متخلفان کمتر جلوه کنه . از روحانی گرفته تا ... همه متخلفن .
95/10/5
دزد که دزده . در این مناقشه نیست . حامی دزد هم دزده .
شما که میگین آمریکا اگه از هر سوراخی رد شد ما هم باید دنباله روش باشیم چرا در موضوع شفافیت دارایی ها دنباله رو نیستین و سنگ اندازی می کنین ؟؟؟
بازم میگن تو ایران حقوق بشر نیست ... وقتی ما حتی دزدها و فتنه گر ها رو بصورت " م ه " و " م خ " ... در روزنامه ها ذکر می کنیم دیگه ببین دیگه چقدر ما حقووووووووووووووووووووووووووووق بشرررررررررررررررررررررررررر داریم .
____________________________________________
بذارین آخر برجامو پیشگویی کنم :
ما شکایت می کنیم که برجام نقض شده . کمیسیون مشترک نقض برجام رو تایید نمی کنه .
ما دوباره شکایت می کنیم هیات 3 نفره به نفع ما رای نمیده .
ما سه باره شکایت می کنیم . شورای امنیت ما رو تایید نمی کنه .
برای ما 2 راه می مونه . یا برجام رو نقض کنیم و از طرف شورای امنیت مورد تهدید و آزار قرار بگیریم
یا اینکه با ذلت تمام همچنان به ظلم آمریکا رضایت بدیم ...
روحانی مچکریم .
توحید یعنی این ... که خداوند در آیه 258 بقره فرمود ... " خداوند به نمرود ملک و حکومت داد ".
مرد : آموکسی سیلین بده .
نسخه پیچ : برای چی ؟
مرد : خودم و بچه ام ( 14 ساله ) سرفه می کنیم .
ن : شربت گیاهی ببر .
مرد : اونو دارم .
ن : پس اکسپکتورانت ببر .
مرد : چرا آموکسی نمیدین ؟
ن : مصرف همینجوریش غلطه .
مرد : پس چرا دکترا می نویسن ؟!
ن : دکتر تشخیص میده ...
نسخه پیچ : آیتم طایفه ما برای ازدواج ( ملاک های تعیین شده برای داماد ) :
خونه-کار ثابت-ثروت-تحصیلات ... صدمیش هم دین و ایمان !
مرد حدودا 50 ساله همینجور که منتظر بود تا بوبتش بشه تعریف می کرد : رفتم دکتر فشارم 17 بود . گفت " باید بشینی " گفتم نمی تونم بشینم . نشستم فشارم شد 15 . گفتم دکتر ! اگه فشار بیسته بگو 10 . چرا میگی 15 ما رو می ترسونی ؟! دیگه نمی تونیم کله پاچه بخوریم - نمی تونیم گوشت بخوریم !
کنجکاوی نسخه پیچ باعث شد که خیلی زود جلوی یک اشتباه گرفته بشه .
داروسازی تسنیم آزیترومایسین 500 رو با بسته بندی 3 تایی عرضه کرده ( با نام آزپین ) .
اما ما اونو 6 تایی فرض می کردیم و رو نسخه می گذاشتیم .
20 تایی نسخه اینطوری رفت .
تا اینکه نسخه پیچ از سر کنجکاوی در بسته رو باز کرد و توشو نگاه کرد و دید که 3 تاییه .
قرار شد اون مبلغ رو صدقه بدیم .
( وقتی یه محصول جدید وارد داروخونه میشه باید دقیق تر باهاش برخورد کرد )
آقایی اومد داروخونه و برای بچه 4 ساله اش داروی اسهال می خواست .
نسخه پیچ : دکتر نرفتی ؟
آقا : نه . یه بار بچه رو بردم دکتر برای بیماری ویروسی چرک خشک کن دادن بچه داشت می مرد بردمش متخصص گفت " بچه رو پیش دکتر الکی نبر " !
( این مطلب از جنبه های مختلف قابل بررسی است )
علم گوید " کمتر از 5 درصد جهان مرئی است و بقیه نامرئی "