طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 93/5/24 ساعت 6:17 ص توسط دکتر بالتازار
یاحی
تو داروخونه داشتیم ناهار می خوردیم . عدس پلوبود .
نسخه پیچ 1 : یه ماست می خریدیم خوب بود
( یعنی دکتر پول بده یه ماست بخریم ) .
منم بهانه آوردم و گفتم : ماستی که با روغن پالم درست شده ؟ البته از بیستم مرداد گفتن با خیال راحت بخورین .
امروز چندمه ؟
نسخه پیچ 2 : بیست و سوم .
گفتم : پس خیالتون راحت . از 3 روز قبل هم هر چی خوردین خیالتون راحت .
نسخه پیچ 2 : کلا هر وقت گفتن خیالتون راحت باشه اصلانخورین !!!
تازه رفتم ناهار بخورم که نسخه پیچ منو صدا زد .
گفتم : مثل بچه تا ازش دور شدم صدام می کنه ... الان مامانی میاد .
رفتم و جواب سوالشو دادم و برگشتم .
گفتم : بهش شیر دادم اومدم !!!
نسخه پیچ 2 : هه هه هه دکتر ! " مامانی " خیلی قشنگ بود .
جوانی اومد داروخونه و آمپول دیازپام خواست .
نسخه پیچ : آمپول نسخه میخواد .
جوان با اعتماد به نفس گفت : من دامپزشکم .
نسخه پیچ : کارتتون رو ارائه بدین هر چند تا بخواین در خدمتیم .
جوان رفت و بیرون داروخونه با رفیقش کلی خندید و گفت : نقشه مون نگرفت !!!
جوان : آمپول تستوسترون میخوام .
نسخه پیچ 1 : برو بپیش اون آقا ( نسخه پیچ سابقه دار تر ) که اون ور واستاده اگه اجازه بده بهت میدیم .
گفتم : چه حرف نسنجیده ای بود که گفتی ؟؟؟ اون چیکاره است که اجازه بده .
نسخه پیچ 1 : ببخشید ببخشید . من معذرت میخوام !!!
( داروساز یه برگ چغندر هم نبود ؟؟؟ )
یکی از نسخه پیچ ها دور زد و دنگ جمع کرد و رفت بستنی خرید .
داشتیم می خوردیم که یه نسخه پیچ دیگه از راه رسید .
نسخه پیچ 1 : اه . دیر اومدی دیگه بستنی نداریم .
گفتم : اون که صورتش پر از جوشه بستنی نخوره بهتره .
نسخه پیچ 1 : دنگ جمع کنیم براش " دکوتان " بخریم !!!
آقا : این دارو ( کپسول سلکسیب ) چیه ؟
نسخه پیچ : ضدالتهاب . آقا: ضرر مرر نداره ؟
نسخه پیچ : مرر که نداره ضرر هم حتما نداره دیگه !!!
آقا : اعتیاد نیاره ؟
نسخه پیچ : نه . اگه باشه که خوبه . ما خودمون می خوریم !!!
یه نیروی جدید گرفتیم و قرار شد برامون پلو درست کنه .
قابلمه ی آب رو گذاشت روی گاز .
به نسخه پیچ خانم گفت : آب جوش گذاشتم حواست بهش باشه .
نسخه پیچ : طفلک استرس داره . تا حالا آشپزی نکرده .
آب جوش دیگه چیزیش نمیشه . می جوشه دیگه ( ته که نمی گیره ) .
داروخونه شلوغ بود کارمند قسمت بهداشتی تلفن رو به من وصل کرد
و خودش اومد و گفت :دکتر ! گوشی رو وردار . طرف هر چی تو دهنش بود به ما گفت !!!
گفتم: چی گفت ؟
گفت : گفتش این دخترای دیوونه رو که جمع کردین بریزین دور . 2ساعته دارم زنگ می زنم جواب نمیدین .
گوشی رو جواب ندادم و گفتم : غلط کرده . مگه ما حقوق می گیریم که سوالای اونو جواب بدیم .
بی تربیت . جوابشو میدادین .
گفت : دهن به دهنش می شدیم ؟؟؟
و ادامه : اون شعورش پایین بود . ما چرا ؟ ...
فقط گفتیم " خانوم درست صحبت کن " .
نوشته شده در تاریخ 93/5/24 ساعت 6:12 ص توسط دکتر بالتازار
یا حی و یا قیوم
تلفن : خانم :
سرترالین چه داروییه ؟
گفتم : جزو داروهای اعصابه ( ضدافسردگی ) . داروهای اعصاب ممکنه کاربردهای متعددی داشته باشن .
گفت : پس برای بیماریهای عصبیه . تقویتی نیست ؟
گفتم : البته ممکنه کاربردهای دیگه ای هم داشته باشه که پیش عوام ربطی به اعصاب نداشته باشه .
گفت : یکی از همسایه هامون این قرصو به من داده برای تقویت دخترم !!!
گفتم : همسایه نمی تونه دارو تجویز کنه .
گفت : می گفت " من خوردم برام خوب بود ... " پس بهش ندم ؟
گفتم : نه .
نوشته شده در تاریخ 93/5/24 ساعت 6:6 ص توسط دکتر بالتازار
یا حی و یا قیوم
آقایی اومد داروخونه و گفت : رفتم پیش دکتر @ ( متخصص کلیه و مجاری ) .
عفونت قارچی داشتم - مجرا ام - کلوتریمازول داد اثر نکرد .
الان رفتم پیش منشی اش گفتم " برو به دکتر بگو " برام اینو نوشته ( میکونازول ) .
ببین درست داده . من با خیال راحت مصرف کنم ؟!!
گفتم داروی اول اشتباه که نبود . اگه دارویی موثر نباشه ( مقاومت دارویی ) تعویض می کنن .
نوشته شده در تاریخ 93/5/22 ساعت 10:25 ع توسط دکتر بالتازار
بسم الله
عیدتان ( روز جمعه ) مبارک
فرمود" : جمعه عیدی است بزرگتر از فطر و اضحی "
و من در فکرم آیا هر جمعه چنین است یا جمعه ای که " او " بیاید .
اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان عنی و عن جمیع المومنین " السلام " .
اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاوک فی اولیائک .
الذین استخلصتهم لنفسک و دینک .
اذ اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الذی لا زوال له
^ 92/10/13 عمو آیینه سکندر، bad boy، ... 15 فرد دیگر ... ، کافر به طاغوت، شوکران تلخ
نوشته شده در تاریخ 93/5/22 ساعت 2:18 ص توسط دکتر بالتازار
یا حی
معجزه نیست .
اما نمیدونم اسمشو چی بذارم .
شاید سحره ... اینکه تو بتونی از یک کشاورز ساده یه تکفیری تمام عیار بسازی .
فقط با سه ماه حضور در زندان آمریکایی ها .
سه ماه کار کردن رو مخ یک جوان 34 ساله و تولد یک تکفیری با نام جعلی " ابوبکر البغدادی " !!!
93/5/17
دیروز زیر نویس شبکه خبر خوندم که نمیدونم کی کی گفته بوود اسم اصلی این یارو چی چیه یه اسم یهودی گفته بود و اینکه پدر و مادرش یهودی هستن -
عمو آیینه سکندر
سنی بود دیگه . چرا کتمان کنم ؟
تکفیری ها به حقیقت نه شیعه اند و نه سنی .
یریدون لیطفئو نور الله بافواههم ... به خدا هدفشون به لجن کشیدن چهره ی اسلامه
خب یکی از دوستان اهل تسنن ببینند برداشت خوبی نمی کنن ... این کتمان کردن نیست -
||علیرضا خان||
برادر سنی چشم داره دیگه . کل پیامو بخونه . شیعه و سنی ملاک نیست . اطاعت از خدا و رسول ملاکه .
همون ابوبکر هم چشم داره ... بصیرت چشم داشتن نیست دکتر -
||علیرضا خان||
اصلاح کردم . بزن لایکو
بقول کمیر ما شیعه های تکفیری هم داریم ... قبول داری دکتر ؟؟ -
||علیرضا خان||
هنوز خیلی شایع نشده ولی انگلیس دنبال این هست که چنین جریانی رو ایجاد کنه . همون عمامه های انگلیسی که من قبلا فیدشو زدم . شبکه های ماهواره ای انگلیسی حامی جریان افراطی شیعه اند .
شیعیان تکفیری دو دسته هستند.یکی انجمن حجتیه و دیگری شیرازی ها که دارودسته سیدصادق شیرازی هستند. این آدم یهودی زاده هست یعنی نمی تونیم یه جوون ساده بوده و بعد از سه ماه کارکردن تکفیری شده. یهودی ها رو ساده فرض نکنید مخصوصا که هر کسی رو توی دین یهود راه نمیدن یعنی از قبل باید یهودی باشه. -
ای که مرا خوانده ای،
نوشته شده در تاریخ 93/5/21 ساعت 6:43 ص توسط دکتر بالتازار
یا حی
نسخه پیچ : احساس می کنم یه لقمه خوردم همینجوری تو راه نایم گیر کرده !!!
گفتم : نای ؟؟؟
گفت : آره دیگه . پس چیه ؟ مری ؟ هه هه هه .
93/5/19
صدای خنده های نافرمی از اون سوی داروخونه شنیده می شد .
نسخه پیچ 1 رو به 2 : فلانی تو بودی اینجوری می خندیدی ؟؟؟
نسخه پیچ 2 : نه . یه توریست بود ...
گفتم : خنده هاشو تو ترجمه می کردی ؟
گفت : فقط خنده هاشو ما انگلیسی می فهمیدیم بقیه شو فارسی حرف می زد !!!
گفتم : فلسفه اش چیه که شما پوشش بستنی رو می اندازین و با دست آلوده اونو می خورین ؟؟؟
نسخه پیچ 1 : یه کم میکروب لازمه تا سیستم ایمنی رو فعال نگه داره که ایدز نگیریم .
ایدز میدونی کی پیش میاد ؟ وقتی که سیستم ایمنی خوابه !!!
نسخه پیچ 2 : تا حالا به این زیبایی کسی ایدزو تعریف نکرده بود !!!
گفتم : اجازه میدی این نظریه رو به نام تو ثبت کنم ؟؟؟
گفت
: نه . نمیخواد منو جهانی کنی !!!
پس یه تفکیک جنسیتی نیاز داری اخوی ..... خلبان کجایییییی -
||علیرضا خان||
نسخه پیچ خانم : من نمیدونم این خزعبلاتو پسرا از کجا در میارن .
گفتم : خیلی بامزه ان .
گفت : همه شون تا ازدواج نکردن بامزه ان وقتی ازدواج کنن دیگه زنه نطقشونو کور می کنه !!!
خانم داروشو گرفت و پرسید : من آزمایش دادم فیبر خونم کم بود از این " فایبر کلیر ( فیبر ذرت ) " می تونم بخورم ؟!!
گفتم : فیبر خون ؟؟؟
گفت : یبوستم دارم .
گفتم : خوب . این پودر رو دکتر برای یبوست داده . خوبه . مصرف کن .
جوان : من داروهامو از شما گرفتم - دستور نزدین و گفتین برو از داروخونه های نزدیم مطب بپرس .
کارمند اون داروخونه برخورد بدی با من کرد و گفت " دارو رو جای دیگه می گیری دستورشو از من میخوای ؟؟؟
نسخه پیچ : کم لطفی کرده دیگه .
جوان : حالا کم لطفی رو من نمی دونم . عصبانی شد و بد جوابم رو داد .
نسخه پیچ : ما که اینجا برای مردم قیمت می زنیم - نسخه می خونیم - دستور می زنیم ... باید کار مردمو راه انداخت .
جوانادامه داد : تازه گفته " یه دارو رو اشتباه دادن . به جای کپسول بیوتین یه چیز دیگه دادن " .
نگاه کردیم به نسخه . دیدیم نوشته قرص بیوتین و ما درست داده بودیم .
قرص بیوتین با نام " ویتامین اچ " .
نسخه پیچ : ما درست دادیم . اون خواست بگه اگه جای دیگه بگیری معلوم نیست چی میدن .
(( این بود برخورد غیراخلاقی یک رقیب ))
خانم میانسال : آقای دکتر سلام . این دارو ( 6.3.3 ) اضافیه . میخوام پس بدم به جاش این دارو ( کپسول لیموترش ) رو بگیرم .
گفتم : نمیشه .
گفت : بندازم دور ؟؟؟
گفتم : نه . تا وقتی که تاریخ داره می تونی نگه داری .
گفت : پس بندازم دور ؟ این چه قانونیه از خودتون در آوردین ؟؟؟
گفتم : از خودمون در نیاوردیم .
گفت : پس از کجا در اومده ؟
گفتم : از وزارتخونه . قهر کرد و رفت .
آقای بیمار : قلم اول نسخه ام چیه که هیچ جا ندارن ؟
گفتم : سوکرالفیت . ما هم نداریم .
گفت : جایی سراغ ندارین ؟
گفتم : نه . توزیع نشده .
گفت : یعنی تولید شده و توزیع نشده ؟
گفتم : ما فقط با شرکت های پخش در تماسیم از تولید خبری نداریم .
گفت : گفتن تهران هست .
گفتم : ممکنه . شاید کم بوده فقط تو تهران توزیع کردن .
گفت : مشابه داره ؟
گفتم : نه .
گفت : برای چیه ؟
گفتم : برای زخمه .
گفت : زخم که ندارم . دکتر گفته " التهاب داری . اگه بخوری خوبه " .
گفتم : کاری نمی کنه . روکش برای زخم ایجاد می کنه شمام که زخم نداری .
گفت : پس اگه نباشه مهم نیست ؟
گفتم: نه .
گفت : یعنی چه دلیلی می تونه داشته باشه ؟ خودش گفته " زخم نداری " ؟
( ( سخن من اشتباه بود . این دارو برای پیش گیری از زخم گوارشی هم داده میشه . ))
نوشته شده در تاریخ 93/5/19 ساعت 6:22 ص توسط دکتر بالتازار
یا حی
من یک تولید کننده ام .
محصولاتم هم پاک وپاکیزه است .
عاری از هر گونه فساد و دوست دارم دایره ی نفوذش هر چه بیشتر باشه .
لذا من هر کی تو لیست حاضرا باشن بهشون درخواست دوستی میدم .
ولی متاسفانه بعضی از کاربرا لوگوهای نامناسب و ناهمگون با فرهنگ ما رو انتخاب کردن .
بابا ! این همه آثار خلقت خداوند .
حتما باید عکس شهوت انگیز انتخاب کنی ؟؟؟
به امید آن که همه ی دوستان تلاش کنن برای تولیدات پاک و آموزنده .
بماند که یه روز تو اوایل کارم یه کاربر اومد و هر چی فحش تو دهنش بود به من داد به این بهانه که " تو چرا به دختران درخواست دوستی دادی " ؟!! در حالی که سخن جنسیت نداره .
بیان و نظر انسانی است نه جنسیتی .
و من اصلا نمی دونم کدوم کاربر مرده کدوم زن .
وقتشو ندارم که برم پروفایلا رو بخونم .
بله
مشهد الرضا علیه السلام
البته با همه باید دوست بود حتی اونیکه تصویرش ناجوره ... هر چند من 100 نفر رو تا حالا مسدود کردم خخخ -
||علیرضا خان||
خخخخخخخخخخخخخخخخ دوست دارم دوستانم برای خودشون ارزش قائل باشن .
خب براهشون بیار ... دوستانمون ... اینطور بار اومدن ... درست میشه -
||علیرضا خان||
بعضی وقتا خودم خجالت می کشم از بس که باید مخالف بزنم !
خاصیت دنیای مجازی اینه ... الان یکی بیاد به من فحش ناموسی ده بعد نظرشو پاک کنه چی میشه ؟؟ بنظرت تو بیرون (دنیای حقیقی ) میتونه حرفی رو که زده پاک کنه ؟؟ ... گاهی ما به اجبار یسری چیزهای تکنولوژی رو باید بپذیریم ... و سعی کنیم تکنولوژی رو به سمت اهداف خودمون در بیاریم .... خواستی بهت تو خصوصی آدرس دهها کاربر رو میذارم که با ورودشون تصاویر خوبی نمیذاشتند .... یکیش خودم ... -
||علیرضا خان||
ای جان .
نوشته شده در تاریخ 93/5/19 ساعت 5:53 ص توسط دکتر بالتازار
بسم الله
به مناسبت سومین سالگیم این مطلب بلند رو به همه ی دوستان هدیه می کنم :
" ازدواج برای انشاء صورت انسانی است نه اطفاء شهوت حیوانی " .
به امید اون که هیچ مجردی در روی زمین نمونه ... مگر روح مجرد .
آمین یا رب العالمین - ماه ومهر?فاطمه
به چن تا از دخترای داروخونه گفتم : اگه یه خواستگار نونوا یا میوه فروش یا ... بیاد حاضرین ازدواج کنین ؟
گفتن : " نه . ما این همه صبر کردیم که با نونوا ازدواج کنیم ؟؟؟ "
در حالی که 100 هزار شغل داریم .
همه ی شغل ها که نباید دولتی و یا با کلاس باشه .
البته با کلاس و بی کلاس عوامانه و سطحی نگرانه است .
به نظر من یک رفتگر مقرب خداوند از یه رئیس جمهور مغرور بالاتره .
ما هم بودن شوخی گفتیم...ازدواج مثل مرگه نمیشه ازش فرار کرد -
عمو آیینه سکندر
ولی من احتمالا ازدواج نکنم ... مگر اینکه حال فعلیم یهو تغییر کنه -
||علیرضا خان||
ازدواج مثل مرگه نمیشه ازش فرار کرد - عمو آیینه سکندر .هههههه
( ولی من احتمالا ازدواج نکنم ... مگر اینکه حال فعلیم یهو تغییر کنه - |علیرضا خان| ) یا مقلب القلوب
نوشته شده در تاریخ 93/5/19 ساعت 5:52 ص توسط دکتر بالتازار
بسم الله
بیمار اومدداروخونه و گفت : پزشکم گفته برو داروخونه تماس بگیر بامن تا به اونابگم چه شامپویی بهت بدن .
بیمار شماره دکتر رو گرفت و پس از سلام گوشی رو داد به نسخه پیچ 1.
اونم داد به نسخه پیچ 2 و او به نسخه پیچ 3 .
اونم دنبال نیروی دیگه ای می گشت که گوشی رو بهش بده .
بالاخره نسخه پیچ 4 رو دید که تو قسمت بهداشتی ماهرتره و گوشی رو بهش داد.
من متوجه نشدم - یعنی چطور حرف میزد ؟ -
عرشیا تکN
( از بس این دکتر با تکبر رفتار می کنه هیچکی دوست نداره باهاش حرف بزنه)
دکتر پشت تلفن بوده رفتار نداشته/فقط حرفه/ -
عرشیا تکN
این دکتر همسایه داروخونه است .
همه ما می شناسیمش .
حرف هم عمله نه باد هوا .
نوشته شده در تاریخ 93/5/19 ساعت 5:50 ص توسط دکتر بالتازار
بسم الله
یکی از نسخه پیچ ها که قبلا تو داروخونه ی ما کار می کرد و بعد رفت سربازی و تو یه داروخونه ی درمانگاهی مشغول شد زنگ زد به من و داشت مطالب وبلاگی برام تعریف می کرد .
خب؟ - .: راشد خدایی:. خب بعدش - |علیرضا خان| -
کیان ایرانی
تلفنش یه کم طولانی شد .
گفتم : الان باتلفن کی داری زنگ می زنی ؟
گفت : بیت المال !
گفتم
: نبایدبزنی . خداحافظ .
گفت : دکتر ! من همینطور اینجانشستم مفت مفت ازمن کارمی کشن این بیت المال نیست تلفن بیت الماله ؟!!
خانم دکترمون ساعت اداری انگلیسی کار می کنه ( تا زبانش قوی بشه ) و نمیاد نسخه ها رو ببینه .
تازه میگه " اینجا برام فایده ای نداره " !!!
دوست داری منم اینجوری کار کنم ؟؟؟
(( عالی/ اینا میتونه کتابچه بشه -
عرشیا تکN ))
داشتم این مطلبو برای بچه ها تعریف می کردم .
پرسیدن : پس نسخه ها رو کی می بینه ؟؟؟
گفتم : فلانی ( نسخه پیچ سابق ما ) .
گفتم : واه . پس کی مواظب اون باشه . اینجا که بود ما 6 نفری مواظبش بودیم که سوتی نده .
بذار یه بار سوتی بده بیان حال خانوم دکترو بگیرن !!!
دارم . ( آی شیطون )
حاجی قصدم خیره ... بعد میگن جوونا چرا ازدواج نمی کنن ... -
||علیرضا خان||
میدونم که قصدت خیره .