بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 170
کل بازدید : 1405942
کل یادداشتها ها : 2015
" یا فتاح "
یه نسخه اومد که یه قلمشو نداشتیم .
نسخه پیچ 1 : کپسول " شارک " ( غضروف کوسه ) نداریم جایگزینش چیه ؟
گفتم : باید بریم شکار کوسه !!!
نسخه پیچ 2 : شارک بی بدیله . مثل دکتربالتازار .
مگه اینکه یه " زبل خان " پیدا بشه دکتر رو بکشه عصاره شو بگیره ...
_________________________________________________
کارآموز 1 از کارآموز 2 پرسید : B1 300 ( تو هر نسخه ) حداکثر چند تاست ؟
" " 2 : 30 تا رو هر نسخه ... اگه 20 تا نوشته بود 30 تا نذاریا !!!
_________________________________________________
داشتم دستور می زدم .
پیرمرد : فقط شما می نویسی روشونو ؟ آره ؟
گفتم : بله ؟
گفت : شما می نویسی ؟
گفتم : آره .
گفت : قشنگ بنویس . انگلیسی ننویس . جمکرانی بنویس !
" یا فتاح "
خانم جوان : آقای دکتر ! یه نسخه دارم یه سری داروئه میخوام جا به جا کنم . می کنین ؟
گفتم : نه . نمیشه .
گفت : چرا ؟
گفتم : از نظر بیمه ایراد داره .
گفت : یعنی از نظر شما ایراد نداره ؟!!
گفتم : ما با بیمه قرارداد داریم . نمی تونیم خارج از قرارداد هر کاری بکنیم .
______________________________________________
تلفن : خانم :
داروی لاغری @ رو دارین ؟
نسخه پیچ : نه .
خانم : " اسلیم می " هم اسمشو شنیدم . اونو چی ؟ دارین ؟
نسخه پیچ : اسلیم می داریم .
خانم : همونی که تو ماهواره تبلیغ می کنه ؟
نسخه پیچ : ماهواره نداریم ولی " اسلیم می " داریم !
______________________________________________
نسخه پیچ 1 دستش جوهری شده بود .
نسخه پیچ 2 پنبه ای به او داد و گفت : بیا با این دستتو پاک کن .
" " " 1 : من با هیچ چی وضوام باطل نمیشه !
" " " 2 : اه . آیت الله شدی . ها ؟!!
" یا فتاح "
صدای نسخه پیچ 1 ( خانم ) بلند شد : شما نمی فهمی . شما نمی فهمی من چی میگم .
شما عربی - نمی فهمی من چی میگم !!!
به او اعتراض کردم و گفتم این موضوع رو به مدیریت گزارش می کنم .
نسخه پیچ 1 رو به همکارش گفت : من دیگه نسخه ی این خانومو نمی پیچم .
دفعه قبل برای من زبون در آورد و گفت : تو داری دروغ میگی که " میگی داروتو ندارم " !!!
" یا فتاح "
آقایی با رسید داروهاش که دیروز خریده بود اومد و گفت : تو این لیست داروها یه قلم هست که نه تو نسخه امه نه تو داروهام
( ولی پولشو گرفتین )
این 8 قلمه نسخه ام 7 قلم !
نسخه پیچ نگاهی به قبضش انداخت و گفت : این حق فنیه .
(( نام دارو ها در قبض به انگلیسی بود و حق فنی هم همین طور .
چاره ای از گرفتن حق فنی نیست ( برای جبران هزینه های داروخانه )
بیمه ها باید اون رو تماما به عهده بگیرند . ))
" یا فتاح "
جوان : لوزارتان 25 یه نصفه صبح و آتنولول 50 ظهر بخوره اشکالی نداره که ؟!!
گفتم : مگه بدون نظر پزشک میخواد بخوره ؟
گفت : آره .
گفتم : نمی تونه بخوره .
جوان : ( اگه بخوره ) مشکلی که پیش نمیاد ؟!!
گفتم : فشارخون یه بیماری مزمنه و دارو ها فقط اونو کنترل می کنن .
درمان کوتاه مدت که نداره ... نمیشه همین طوری دارو خورد .
جوان ( با اصرار بر خواسته اش ) پرسید : مشکل داخلی پیش نمیاره ؟
گفتم : فقط با تجویز پزشک باید باشه .
" یا فتاح "
پیرمرد یه پلاستیک پر دارو آورده بود پس بده .
نسخه پیچ 1 : دارو نمی تونیم پس بگیریم .
پیرمرد : پول نمیخوام . برای خیر پدر و مادرم آوردم .
نسخه پیچ 2 : شاید بهزیستی برداره برای مریضای خودش . قبلا هلال احمر بر می داشت اما الان دیگه بر نمی دارن .
پیرمرد : اونا مصرف می کنن ؟
نسخه پیچ 2 : شاید بردارن .
(( چه کسی باید به داد وضعیت نابسامان تجویز دارو در این مملکت برسه . وزارت بهداشت - نظام پزشکی - بیمه ها چه کاره اند ؟؟؟ ))
" یا فتاح "
به دل خود نگاه می کنم ... ثمره عمرم درختی است پر از تیغ
قیچی به دست می گیرم و می خواهم یکی یکی این تیغ ها را قطع کنم .
اما چه کار سخت و طاقت فرسایی است .
دوستی گفت : شاخه ها ببر .
فکر خوبی است اما با شاخه های جدیدی که هر روز می روید چه کنم ؟؟؟
باید ساقه را قطع کنم ...
ولی فکر پاجوش ها مرا نگران می کند .
مددی می خواهم تا این درخت پرتیغ که میوه های آن هم تلخ است ریشه کن کنم .
آری با ریشه کن کردن آن خیالم برای همیشه آرام می شود .
گناه ظاهری ( تیغ ها و میوه های تلخ ) از صفات رذیله باطنی ( شاخه ها ) است
و آن هم از تولی نسبت به دستگاه شیطان ( ساقه ) ناشی می شود
و آن هم بدنبال استکبار علی الله ( ریشه ) ظهور و بروز می یابد .
باید ریشه گناه را در نهاد خودم بزنم .
با کندن ریشه دیگر نه تار مویی به نمایش گذاشته می شود نه موسیقی مطربی گوش داده می شود .
نه به سایتهایی سر می زنم .
نه با نامحرم خلوت می کنم ...
خدایا مددم کن .
" یا کریم "
پرسید : من مومنینی را دیدم که گناه می کنند . آیا اینها را می توانم " فاسق " خطاب کنم ؟
فرمود : " نه . اینها عملشان فسق است ولی روحشان طیب ".
" مومن از زیادی طینت ما درست شده .
با حزن ما محزون - با شادی ما شاد - با خوف ما خائف و با امن ما ایمن است ..."
مومن نباید امن و خوفش را از امام جدا کند .
باید سپر بلا شود .
از 3500 نفری که با امام حسین بودند تنها 72 ( به قول مشهور ) نفر خوف و امن خود را با امام تطبیق دادند .
بقیه گفتند ما در امان باشیم ولو امام در خوف باشد .
فرمود : آیا بر حسین گریه می کنی ؟
گفت : آری ... گاه به حدی دگرگون می شوم که نمی توانم غذا بخورم .
فرمود : " وقتی جانت به اینجا ( گلو ) رسید می فهمی که گریه تو چه اثری دارد ".
حوض کوثر از اینکه مومنین بر آن وارد شوند خوشحال می شود .
در آنجا رزق هایی است که فرد دیگر حاضر نیست از آن فاصله بگیرد .
در کامل الزیارات آمده : در محشر و هنگام محاسبه اعمال هی پیغام می آید برای مومنین که به بهشت بیایید .
بهشت مشتاق شماست .
آنها که گرد اباعبدلله جمعند گویند " ما در مجلس کرامت الحسینیم" .
غرق در نورند تا حساب خلایق تمام شود ...
" یا تواب "
ارکان توحید 4 تاست : سبحان الله - الحمدلله - لااله الا الله - الله اکبر
فرمود : نفس المهموم لظلمنا تسبیح
آه ما در مصائب اهل بیت تسبیح است . معادل سبحان الله است . ببین چقدر عظمت دارد .
همانطور که نماز جعفرطیار انسان را پاک می کند ( حتی اگر سالی یکبار باشد )
محبت هم پاک می کند .
به اندازه محبت گریه می کند .
به اندازه محبت اثر دارد .
پرسید : آیا مومن گناه می کند ؟
فرمود : آری محتمل است اما اصرار بر گناه ندارد - زود توبه می کند .
ممکن است نماز صبحش قضا شود اما این قضا شدن برایش عادی نمی شود .
متقین وقتی گناه کردند یا بر خود ظلم کردند به یاد خدا می افتند و استغفار می کنند " "ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله "
با نزول این آیه شیطان اطرافیانش را جمع کرد و گفت : تمام تلاش های ما بر باد است بیایید چاره ای کنیم .
یکی از فرماندهانش گفت : من با وعده دادن توبه را به تاخیر می اندازم و همه این رای را پسندیدند .
اشک رشته ولایت طاغوت را قطع می کند .
مومن روحش پاک ( طیب الروح ) است هرچند " فاسق العمل " باشد با گریه و توبه به زلالی اولیش باز می گردد .
" یا حمید "
فرمود : " ومن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام"
قران : علی قلوب اقفالها
شیطان بر قلب ها قفل می زند . کاری می کند که جز دنیا در آن جای نگیرد .
اما خداوند با شرح صدر ( که همان نورانیت است ) قفل ها را می شکند و قلب را آزاد می کند .
" یخرجهم من الظلمات الی النور "
رذایل قفل است .
با باز شدن این قفل حقایق عالم وارد قلب می شود و رشد می دهد و راه قلب به سرچشمه حیات باز می شود .
حضرت نبی اکرم خورشیدی است که بر همه عالم می تابد .
خورشید منظومه شمسی مثلی است تا ما آن خورشید را بفهمیم .
" در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود ... از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت "
ریشه بدیها استکبار علی الله است در وجود خودمان .
و ریشه خوبی ها سجده با همه وجود است ... دست برداشتن از فرعونیت نفس است .
نماز ما ناشی از صفات حمیده است ( ایمان - توکل - ... )
ریشه اش صفات پیمبر است
و ریشه آن سجده نبی اکرم است که بنده حقیقی اوست
"اشهد ان محمدا عبده و رسوله "