پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
خاطرات دکتر بال ...
خاطرات دكتر بالتازار
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
خاطرات دکتر بال ...
خاطرات دكتر بالتازارپيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در ارديبهشت 1404
1 - عارفانه هاي يک دوست
2 - جوادتبريزي
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
*جناب پرزيدنت روحاني ! سلام . حالتون چطوره ؟ راستي از 2030 چه خبر عزيزم ؟ تا کجا پيش رفتين ؟ شترسواري که دولا دولا نميشه .*
* کي مي دونه تا حالا چند بند 2030 اجرايي شده ؟؟؟* - خاطرات دکتر بالتازار
+
*اگه شبکه ملي راه بيفته هزينه هامون يک ششم ميشه و سرعت اينترنت چند برابر . کجايند اون مدعيان دروغين مردم سالاري و اصلاح طلبي ؟ تلاش براي رهايي از اشراف اطلاعاتي دشمن از نون شب هم واجب تره . چرا پشت گوش ميندازيد ؟*
+
*مردم سالاري دروغ بزرگ غرب بود براي پوشش ديکتاتوري سرمايه داران .*
* راهپيمايي وال استريت يادتونه ؟ شعار ما 99 درصديم و شما يک درصد يادتونه ؟ يادتونه در 80 کشور به حمايت از جنبش وال استريت راه پيمايي شد ؟ چه کردند ؟ سرکوب .* - خاطرات دکتر بالتازار
+
*قصه ي روحاني و اربابش ( کدخدا ) قصه ي شاهزاده تسو هست و حاکم زوآنتو .*
* شاهزاده ! خواهش مي کنم منو بکشين ! من نمي تونم ساکت بمونم . من نمي تونم دم خروس ببينم و قسم حضرت عباس رو باور کنم .* - خاطرات دکتر بالتازار
+
*3 ماهي بود که شناسنامه ام رو گم کرده بودم . خيلي نگران بودم . گفتم نکنه جزو " آدم هاي بي شناسنامه طبقه بندي بشم " تا اينکه به لطف خدا شناسنامه و کارت مليم رو پيدا کردم !*
:) مگه ما بي شناسنامه ها چمونه؟! - .: ام فاطمه :.
*بي شناسنامه مدالي بود که رييس جمهور محبوب روي سينه ي مخالفان برجام زد .* - خاطرات دکتر بالتازار
{a h=drbaltazar}خاطرات دکتر بالتازار{/a} بله فراموش شدني نيست - .: ام فاطمه :.
+
*يشنهاد مي کنم پار سي بلاگ با ده ها هزار عضو در مسائل مهمي مثل ميانمار ساکت نشينه . جناب مدير حسابي رو افتتاح کنند تا اعضا بتونن کمک هاشونو به اون بريزن .* کساني که موافقن باز نشر بدن .
1 نظر ديگر ...
* جناب مدير . يه حرکتي * - خاطرات دکتر بالتازار
* چرا کسي حرکت چشمگيري نکرد ؟ من فقط تونستم حساب هلال رو پيدا کنم که 99999 هست و در همه بانک ها قابل پرداخت . * - خاطرات دکتر بالتازار
1 نظر ديگر ...
موافقم - .: ام فاطمه :.
يه کمي فعاليت‌هامون مفيد و هدفمند بشه بد نيست - .: ام فاطمه :.
+
*زنده باد مخالف من ! ... ببخشيد . اشتباه لپي بود ... اين شعار کهنه ي 6 دوره قبل بود ... شعار امروز اينه " اعتدال و ديگر هيچ " !*
+
*رسول ترک شب اول محرم دهنشو آب مي کشيد و توبه مي کرد.تا اينکه دستشو ارباب گرفت * ميگم :اگه بدحجابي بيا تو اين دهه رعايت کن . اگه سيگاري و قليوني هستي به حرمت اين دهه کنارش بذار . بيا جهاد تو اين باشه.اگه به سايت هاي مستهجن مي رفتي بيا تمرين کن فقط اين دهه را.بعد با خودت بگو"*پس ميشه.مگه من چيم کمتره از بقيه.مگه من اراده ندارم.مگه من غيرت ندارم* بعد هفته به هفته تمديد کن تا بکلي از اخلاق بد برهي .
اصلا اگه يه هفته برات سخته بعد از عاشورا يه روز يه روز تمديد کن و آخر شب به خودت نمره بده . هيچ وقت نااميد نشو .همونطور که شيطان هيچوقت نااميد نشد . حتي براي وسوسه ي* حسين عليه السلام* به گودي قتلگاه رفت . - خاطرات دکتر بالتازار
* بعضيا هستن که فکر مي کنن عزاداريها و مجالس عزا و گريه و وعظ اثر نداره و الا چرا در جامعه نابساماني هست ؟ بايد بگم اونا نبايد زود قضاوت کنن . هزارها عامل موثر در رفتار انسان ها هست و ما تا لحظه مرگ اميد اصلاح شدن رو داريم .* - خاطرات دکتر بالتازار
اخوي يه سري از فرمايشات شما شدني هستن و ي سري نشدني، والسلام... - ناموس خدا.
+
آقا : يه چرک خشک کن بده . نسخه پيچ تازه کار : براي چي ميخواي ؟ نميدن . بازم به فلاني بگو . مرد اومد پيش نسخه پيچ قديمي . نسخه پيچ : براي چي ؟ مرد : گلو - گوش ! ن : نخور . بخشنامه کردن ديگه نخورن . گلوت مي سوزه ؟ قرص آلتادين بگير بمک . مرد : هميشه که نمي خورم . الان يه ساله نخوردم . عفونت به گوشم زده . من درد خودمو مي دونم ! ن : دکتر ! چه صلاح مي دوني ؟ گفتم : بايد معاينه بشه .
ن : برو مطب معاينه بشي . مرد : نميخواد . باشه . رفت . ن : مشکل ويزيت پزشکاست که بالاست . الان که بالاست سرشون اينقدر شلوغه واي به حال اينکه ... اون وقت هر کي تا سرفه کرد ميره دکتر . بايد فرهنگ مردم بالا بره . - خاطرات دکتر بالتازار
@};- - .:راشد خدايي:.
+
مرد شيشه خالي شربت فورازوليدون دستش بود . اومده بود بگيره براي اسهال دام . نسخه پيچ* : نداريم . الان 1 ماهه درخواست داديم شرکت نداشته . شايد جايي از قبل داشته باشن . برو بيمارستان بالا يه سر بزن . معرکه بود واسه اسهال . لا مصب !* ( خود درماني در انسان و دام غوغا مي کنه . )
+
پيرمرد آشنا که برنج فروش بود و با اون سنش کار مي کرد اومد داروخونه و گفت : *يه شربت براي سينه بده . *نسخه پيچ *: يه اکسپکتورانت بدين .* گفتم *: به شرطي که بيماري قلبي و فشار نداشته باشه .* پيرمرد *: فشار دارم . *گفتم :* پس گايافنزين بدين *. نسخه پيچ ادامه داد *: شربت گياهي چون گرون بود ندادم *( داروهاي بدون نسخه هم مهم و خطرناکه . . اصلا هيچ دارويي بدون نظر داروساز نبايد عرضه بشه )
+
جوان *: يه ورق از اين ( سفالکسين ) بدين* نسخه پيچ *: چي شده ؟ ديگه نخور .* اومد پيش من و گفت* : از پشت پام - نزديک قوزک - خون کشيدن و 20 تا کپسول دادن . تموم شده . الان روزها پام باد مي کنه و صبح که از خواب پا ميشم بادش مي خوابه*گفتم *: براي بادش پاها رو به ديوار تکيه بده . دارو نياز نيست .* گفت* : معدن شن و ماسه کار مي کنم . دردسر نشه .* گفتم : *نه . عفونت نيست .*
*اگه عفونت بود شب ها بادش نمي خوابيد .* جوان *: حالا يه ورق بده !:-o * - خاطرات دکتر بالتازار
+
جوان :* يه آموکسي بده *. نسخه پيچ* : براي چي ؟* جوان* : براي بچه*ن :* نده به بچه . براي چي ؟ ببر دکتر . *جوان *: دکتر هم ببرم همينو مي نويسه !* ن *: آموکسي و ده ها داروي مشابه در اختيار ما نيست*مرد* : بگو نميخوام بدم .* ن *: نميخوام بدم نيست*مرد رفت . نسخه پيچ *: همين آقا يه بار اومد دعوا که شما چرا تتراسايکلين 1 درصد رو 3 درصد دادين . با اينکه نسخه واضح نبود . *پرسيدم* : کجا کار مي کنه ؟*
گفت : * توي بيمه . * گفتم :* عالم جاهل به همينا ميگن ديگه .* - خاطرات دکتر بالتازار
+
بحث مکمل ها بود . نسخه پيچ *: من و دوستم تو شمال مي رفتيم باشگاه . چون روزا سرکار بوديم ساعت 9 شب مي رفتيم . اون ساعت موقع تمرين مربي باشگاه بود . مي ديديم مي خوره و مي خوره بعد تمرين مي کنه . 2 هفته رفتيم ديگه نرفتيم . گفتيم اينجا جاي ما نيست . کلي بايد خرج کني تا چاق بشي .* پرسيدم *: چي مي خورد ؟ دارو ؟ دوپينگ مي کرد ؟ * گفت* : بدن ساز بود . اين پودرها - مکمل ها رو مي خورد .*
► | ◄