شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت دماسنج
+ دندون شيري شماره 3 شيوا چند ماهيه که کنده شده ولي جاش دندون جديد در نيومده . شيوا :* بابا ! چرا اين دندونم در نيومد ؟ دوستم گفته " چون تو ماه رمضون چشمش زدم ديرتر در مياد " !*
بعد از مدت ها ... شيوا :* آخ جون . دندونم در اومد *. مادرش گفت : * بايد شيريني بدي *. شيوا* : شيريني نميدم* . مادر* : پس بستني بده .*شيوا :* بستني هم نميدم .*
+ يه کلاف کاموا و يه قلاب گوشه اتاق شيوا ديدم . پرسيدم*: اين چيه ؟ *گفت* : دوستم داده . بابا من اگه ياد بگيرم مي تونم براي فقيرا عروسک ببافم . بابا براي فقيرا عروسک ببافم ؟ انقدر ببافم که نتونن بازي کنن . براي هر نفر 10 تا عروسک مي دوزم ... 10 تا که خيلي زياده .*
شيوا : * اه . من هيچوقت ياد نمي گيرم . خوش به حال دوستم بلده . تند تند مي بافه . ولي من ياد نمي گيرم . بايد پايه کوتاه و زنجيره ببافم . پايخه کوتاه رو بلدم اما زنجيره رو بلد نيستم . اول بايد زنجيره ببافم ولي بلد نيستم !*
+ شيوا :* مامان ! اسرائيليا تو اين دنيا راحتن ... ما تو سختي ايم اون دنيا راحتيم ؟ مثلا آدم دلش جوجه ميخواد براش جوجه کباب آماده ميشه ... اسرائيليا اون دنيا تو سختين ؟*
+ شيوا *: حضرت آدم يه عالمه بچه داشته يکيش رفته انگليس . بعد بد شده ؟ مامان مگه حضرت آدم 20-10 تا بچه نداشته ؟ بابا حضرت آدم 20-10 تا بچه داشته - بعدش بچه هاش ... اندازه کشورهامون ... مامان کدوم يک از بچه هاي آدم تو قم بوده ما بريم ببينيم ؟!*
هه هه هه . يه آدم پير چند هزار ساله !
+ شيوا *: يه نفر منو گزيد !* ( نفر ؟؟؟ پشه هم شد نفر ؟ )
شيوا :* دستکش کجاست ؟ ميخوام کتري رو بيارم* . ( دستگيره ... کلمه جعل مي کنه . معطل کلمه ها نميشه )
+ شيوا يه تکه کاغذ برداشت و براي فردا داشت برنامه ريزي مي کرد و بازي هايي که قرار بود با دوستش بکنه مي نوشت : *ريز بازي ! ( بازي با اسباب بازي هاي کوچيک ) معمولي بازي ! ( بازي با اسباب بازي هاي متوسط ) بزرگ بازي ! تلويزيون بازي !* گفتم* : يعني چي ؟ *گفت *: برنامه ببينيم .* گفتم *: پس چرا ميگي تلويزيون بازي ؟*
+ گفتم : * امروز يه دختر 8 ساله اومده بود داروخونه مار دستشو گزيده بود . ورم داشت . * شيوا : * مگه بي ادب بود رفت پيش مار ؟! عقل نداشت ؟* ... بعد ادامه داد : * يا بغل درخت واستاده بود يا از پشت سر . و الا نميشه .*
مارقزوين:) ي
+ شيوا *: خوب شد مورچه ها از ما کوچکترن ما مي تونيم اونا رو بکشيم . هي اذيت مي کنن ميان تو سفره ما !*
همابانو
:)
وبلاگ خيلي خوبي داريد تبريک ميگم..
خيلي ممنون
+ *طب سنتي ايراني ( پرشين مديسين ) ممتازترين طب در جهان شناخته شده و همه بر آن اذعات دارند چون به تغذيه و اصلاح رژيم غذايي بيش از ساير طب هاي سنتي تاکيد دارد .*
* در طب سنتي ما بيش از 50 درصد مشکلات و بيماري ها با تنظيم غذا اصلاح مي شود .*
2-دست خط
اين طب جايي برنامه ش هست که ببينيم؟
بله . طب سنتي رو جستجو کنيد مياد .
+ شيوا گوشي مادرشو برداشت و بطور اتفاقي تصاوير کتاب آموزشي @ رو که در مورد آموزش مسائل جنسي طبق سند 2030 تاليف شده بود ديد . مادر :* شيوا جون ! آمريکا دشمن ماست . براي ما عکس هاي لختي مي فرسته تا ما رو گول بزنه . هر وقت عکس لختي ديدي پاکش کن . *شيوا : *مگه ما رو مي شناسه ؟ *( که برامون بفرسته ؟ )
+ شيوا *: داشتم برنامه کودک مي ديدم خوابم برد . چي داد ؟ * گفتم *: نمي دونم . *شيوا :* چونکه خوابيدي ؟ * گفتم :*آره . *گفت :* وقتي بخوابي - بيدار شي اسم عمه يادت ميره ؟* گفتم : * نه .* گفت : * پس چرا ميگي اسم برنامه کودک يادم رفت ؟! پس چرا من مي خوابم همه چيز يادم مي مونه ؟*
+ شيوا *: يه بار تو سک سک شطرنج در اومد . من چيکار کردم ؟ نگه داشتم ؟ * گفتم : * آره . * گفت* : نه . انداختم دور . چون شيطان پرستي بود انداختم دور .*
شيوا : * بابا ! موهام پير شدن ! سفيد شده ميخوام بکنم .*
+ شيوا : *دروغ کليد جهنمه ؟ ... من ديگه دروغ نميگم . خدايا عفو کن . خدايا عفو کن . * مادرش پرسيد : * عفو کن يعني چي ؟ * شيوا : * نمي دونم ! *
+ شيوا بساط بازي " راز جنگل " رو چيد و به من و مادرش گفت بيايم باهاش بازي کنيم . مادر : * با بابا بازي کن . * شيوا : *نه . تو هم بايد بيايي . * مادر : * پس شما يه دور بازي کنين . بعدا ميام .* شيوا : * نه . نمي توتم صبر بفرما ام !*
+ دختر بزرگم و دامادم داشتن مي رفتن مشهد . اومدن با ما خداحافظي کنن . شيوا* : بهتون 100 هزار تا خوش بگذره . خداحافظ . 120 تا ثواب ببرين ! *
تسبیح دیجیتال
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top