شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت دماسنج
+ شيوا امروز صبح گفت *: بابا ميخوايم بريم جشن "قام لابا" ( انقلاب ) !!! بابا آجي ميگه نميام ... آجي بگو بيا .* مادرش مريض بود و نيامد . به شيوا گفت *: چند تا بادکنک برا من مياري ؟* شيوا* : هيش تا ( هيچي ) .* شيوا* : من ميخوام با لباس عروس برم .* گفتم* : با لباس عروس که نميرن بيرون .* گفت *: ميرن . نه . ( روش )کاپشن مي پوشن . آدما کاپشن مي پوشن .*
:)
از راهپيمايي برگشتيم . گفتم *: شيوا بگو بنويسم تو راهپيمايي چي ديدي ؟* گفت *: هواپيما ( هلي کوپتر ) ديدم . هواپيما اونجا بود . يه هواپيما صدا داشت . هي ميرفت هي مي اومد . اعصابم خورد کرد هواپيما !!!*گفتم* : ديگه چي ديدي ؟ *گفت *: سرسره .* گفتم* : ديگه چي ديدي ؟* گفت*: پارک .* گفتم* : ديگه چي ديدي ؟ *گفت* : ديگه هيچي نديدم !!!*
+ شيوا( 3 ساله ) ميخواست رو بالش من و کنار من بخوابه . شيوا*: باباي منه .* خواهر بزرگش ( فاطمه : 16 ساله )* : باباي منه . *شيوا* : باباي منه . تو نخواب باباي منو !!! مامان با همديگه بياييم بابا . فاطمه نياد !!!*
اين پيام کانديد دريافت *لوح زرين* مجله ي پارسي بلاگ شد .:-/
بازم تو لايک زدن اول شدي سرزمين عشق!!! فکر کنم پشت خونه مون يه جايي همين اطراف جا خوردي !!!
آقا دستت درد نکنه که هروقت نامسرورم با شيوا جون شادم ميکني
+ شيوا داد مي زد *: صلوات . صلوات .* مثل اجتماعات در مسجد که کسي با صداي بلند از مردم ميخواد صلوات بفرستن . شيوا *: بابا بگو صلوات .* و ادامه داد *: اللهم مر فرجهن . صلوات اللهم ود فرجهن !!!*
شيوا به مادر بزرگش گفت* : تو کلاغ مني . تو جوک جوک مني . تو طابوس مني . تو گنجشک مني . تو پرنده مني !!!*
شيوا *: بابا تو دوست نداري بري سرسره ؟* گفتم* : نه . *گفت *: من سرسره دوست دارم . سرسره . الاکنک !!!*
+ شيوا گفت* : زهم مار ( زهر مار ) .* مادرش گفت *: هر کي حرف بد بزنه ميندازمش آقا گرگه .* به شيوا گفتم* : تو گفتي ؟ *گفت* : نه . فاطمه گفته !!!*( فاطمه خواهر بزرگشه )
sajede
91/11/20
شيوا منو 3-2 با صدا زد . متوجه نشدم . به مادرش گفت *: بابا صداي منو نشببيد !!!*
سلام بر شما . از دختر اولم هم يه دفتر پر کردم .
+ شيوا چند بار آب خواست . منم که مشغول بودم ( پشت کامپيوتر ) . ليوانشو آورد و گفت* : کوچولو به من آب ندادي . کوچولو به من آب ندادي ... بابا به من آب ندادي !!!*
تو پيامرسانم هست . تو پياماي قبلي .
يخچال صداش در اومد . يه چيزي شبيه *خرخر* . شيوا *: بابا يخچال هاله ( ناله ) کرد !!!*
شيوا *: بابا تو از کجا اومدي ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!*
+ ديشب موقع خواب شيوا سرشو گذاشته بود رو قلب مادرش و هي وول مي خورد . شيوا *: تکون نخور . تکون نخور .* مادرش گفت* : باشه .* شيوا* : نه . به خودم ميگم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!*
شيوا لامپو خاموش کرد و گفت *: بابا . تاريکي نترسيا . نترس . موظه باش ( مواظب باش ) !!!*
cactus
بابا اين کلمات شيواي شمارو ميشه تو يک کتاب به عنوان فرهنگ شيوا جمع کرد
شيوا *: من سرما خوردم . 2 تا !!!*
شيوا *: ديگه اينجوري نکن . من نمازم باطل شد !!!*
+ *سلام بر 60 کاربر حاضر*
DARYAEI
سلام: )
وستا
سلام باباي شيوا خانم
بعدی همه 11 نظر قبلی
شيوا *: من تپلو بودم مامانم مي بريد . من تپلو بودم مامانم مي بريد ... مي بريد حموم . شامپو ميزد !!!*
سلام
+ شيوا* : بابا ( به ) مامان بگو مربا درست کنه من بخورم .* گفتم *: با چي ؟* گفت *: با نون .* ( يعني با نون بخورم ) گفتم* : نه . با چي مربا درست کنه ؟* گفت* : با عسل !!!!!!!!!!!!!!!!!*
شما بهش نگفتي: مربا بده بابا؟
+ شيوا* : شب به خير بابا ... بابا به من نگفتي شب به خير عزيزم !!! *( حرفاي قلمبه سلمبه ) گفتم* : شب به خير غزيزم .* گفت *: شب به خير بابام !!!*
شب بخير دکتر!
شب بخير پيامرسان...
سلام و شب به خير راشد . * سلام به 89 کاربر حاضر *
+ رفتيم خونه ي يکي از دوستامون که تازه بچه دار شده بود . شيوا رو هم برديم . وقتي برگشتيم خواهرش ازش پرسيد* : ني ني ديدي ؟ خوشگل بود ؟* شيوا *: آره . از دنيا بود . دنيا اومده بود . چشم واقعي داشت !!!!!!!!!!*
cactus
91/11/16
cactus
اووووووووووووووووووووکي... فکر کرده اين همون عروسکه که روش آنرويد ريختند حالا چشمام واقعي به نظر ميرسه
cactus
آقاي بالتازار حالا نوبت منه... محمد اومد ديد داريم با بخاري گازي ور ميريم ميگه چي شده.. بابام ميگه نمي دونم درست نصب شده يا گاز ازش نشد ميکنه... محمد گفت بابا بزرگ من که به درد نمي خورم . شب تو اين اطاق مي خوابم اگر مردم يعني گاز نشد کرده اگر نه که يعني سالمه
+ شيوا ازم خواست که براش قصه بگم . گفتم *: يه موش صحرا بود تو آفتاب دراز کشيده بود ...* شيوا* : صداي کلاغ اومد ؟ صداي خورشيد ميومد ؟!! صداي آفتاب ؟!! *گفتم *: خورشيد که صدا نداره !* شيوا* : چي داره ؟ *گفتم* : نور و گرما .*
cactus
91/11/16
cactus
دکتر براش از قُصه بگو... بگو که يه روز يه رئيس جمهور بود.... يه روز خوب بود.... يا حد اقل يه روز ما فکر مي کرديم خوبه... بعد کم کم بد شد.. يا ما کم کم فهمي ديم که بده............. بگو بهش بزار بدونه رئيس جمهور اين دوره کشورش کي بوده.
+ شيوا و دوستش مي چرخيدن و مي گفتن *: چرخ و فرنگ . چرخ و فرنگ !!!*__________________________ مهمون داشتيم . سر سفره ي شام وقتي غذا ( املت )رو کشيدن . شيوا به رو دراز کشيد کنار و سفره و پاهاشو مي کوبيد و مي گفت *: برامن زياد ريختي ( کم ريختي )!!! .* بشقابمو باهاش عوض کردم . راضي شد و اومد سر سفره .
sajede
91/11/16
+ شگرد شيوا : شب مياد پيشم و ميگه *: بابا قصه بگو .* منم ميگم* : فقط يه قصه ميگم .* شيوا *: "فقط يه موش" گندم مي خورد بگو . *وقتي قصه تموم شد ميگه *: "فقط يه موش" نگو . "فقط يه سگ" بگو !!!* ميگم* : بسه ديگه . خوابم مي پره .* شيوا *: نپره . نه نمي پره !!!*
معلومه که خانميه واسه خودش:)
خداحفظشون کنه
+ شيوا *: اين آقا فيله است . اين دارم ميخندم .*
عجب پشتي زيبايي :)
irit
سلام جناب آقاي دکتر.جسارتا شما حرفي،سخني،مطلبي ازخودتون ندارين بزرگوار؟خدا حفظ کنه شيوا کوچولو رو که اگه نبود نمي دونم چه اتفاقي براي فيداي شما مي افتاد!!!!!!!!!!!!:D
همه 6 نظر
تو ذره بين داري . *سمعک* که نداري !!!
آخي ازيناااااااااااااا الهييييي
+ شيوا* : بابا تو نيايي پيش من . من درس دارم !!!*
شيوا *: بابا من ماشينمو - شارژش تموم شده .*
شيوا يکسره سرفه ميکرد و به مادرش ميگفت جلوي دهنتو بگير* : تو سرما ميخوري . دهنتو اينجوري داشته باش *(وقتي که )* من سرما ميخورم ( يعني وقتي که من سرفه ميکنم !!! )*
ساعت دماسنج
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top