شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت دماسنج
+ شيوا *: تو گوشم آشغاله . کي تو گوشم آشغال گذاشت ؟؟؟* ( منظورش موم - جرم گوش - بود )
DARYAEI
92/1/6
شيوا* : بابا يه روز گيلاس بخر . من گيلاس دوست دارم با موز و با خيار و با نخودچي و آبغوره !!! نخودچي نخر . آبغوره الکي گفتم ... خوب ؟ بخر .*
داشتم حرفاي شيوا رو روي کاغذ مي نوشتم . شيوا گفت *: بالتلاز ؟!! بالتزار ؟!!* ( از کجا فهميد ؟؟؟ )
همه 8 نظر
*مرضيه*
@};-
+ شيوا* : من دوست دارم بچه داشته باشم بهش پسومک (پستونک ) بدم . بچه ي خودم !!!* ( بچه ي 3 ساله دوست داره بچه داشته باشه !!! )
اشاره کردم به جمله ي شيوا که قبلا گفته بود و گفتم *: خورشيدو خاموش کن بخوابيم . *شيوا گفت *: مگه لامپ داره ؟!! :-o *فاطمه گفت *: منظورش پريزه !!!* گفتم *: پريز نه کليد .*
شيوا *: بابا توف فرنگي برا من بخر بخورم !!!* ( توت فرنگي )
*مرضيه*
:D
+ اول صبحي نور خورشيد از پنجره ميزد تو اتاق . شيوا* : خورشيدو خاموش کن بخوابيم !!!:-o *
شيوا *: بابا نگاه - شلوارمو قيچي زدم . بابا به مامان بگو ديگه به من قيچي نده !!! :-o *
خانمم براي شيوا عروسک خريد . اعتراض کردم که *: عروسک نداشته باشه بزرگ نميشه ؟* شيوا *: اه . عروسک داشته نباشي - داشته نباشه - داشته باشم !!!*
بعدی همه 10 نظر قبلی
+ *سلام بردوستان حاضر عيد مبارک* 2-ولايت عشق اسيرعشق... 2-دل تنگي آينه شکسته شروين 1362 کامبيز S&N 0511 هستي بانو تبسمي به ناچار ابوعلي (معارف اسلام) مجنون ديوونه اساتيد امير سرزمين عشق رضاخواهر کوچيکه علمدارمظلوم ستاره سهيل احمد يوسفي20 كانون فرهنگي شهدا سحربانوخون شهداعشق پنهان علي دشتي صديق خوشنويسان ايران(سخنو سوته دلان ميلاد لطفعلي التيام
*صديق*
91/12/30
سلام برشما..عيدوبهارنومبارك:)
*عيد بر امام زمان مبارک باد* يا مهدي الامم ادرکنا
بعدی همه 10 نظر قبلی
شوما بعدا اومدي .سلام بر * سروش*
*صديق*
عليک السلام.عيدتان مبارک دوست گرامي.
+ شيوا * : بابا شب ها ميري سرکار - مامان زنگ ميزنه - اون خانوم ميگه خاموش باشه !!!:-o * ( اپراتور مخابرات ميگه : گوشي مشترک مورد نظر خاموش است )
داشتم ميرفتم مسجد . گفتم* : خداحافظ . *شيوا* : مدرسه داري ميري ؟!!:-o *
عصر بود . شيوا* : بخوابيم بعد بيدار شيم بستني بخوريم بگيم چقد خوشمزه است !!!*
همه 8 نظر
ماشالله:)
fotto.limooblog.com لطفا به اين ادرس سر بزنيد
+ مريض بودم ( سرما خورده ) . شيوا با وجود اينکه نهيش مي کردم اومد کنارم . گفتم *: دوست داري مريض بشي ؟ *گفت* : نه . من فلفل دوست دارم . من فلفل دوست دارم بخورم !!!* ( حالا چه ربطي داشت ؟؟؟ خدا ميدونه . )
شيوا *: من شکم بابا رو دوست دارم . *مادرش پرسيد* : چرا ؟* گفت* : مامان - من شکم بابا رو دوست دارم " پيتکو پيتکو " !!!:)* ( اسب سواري )
آيفون خونه زنگ خورد . پسر باجناقم بلند شد جواب بده . شيوا گفت* : نرو نامحرمه !!!*
en shiva kie?
دخترمه داداش !!!
+ به شيوا گفتم *: برام داستان بگو .* گفت* : داستان کي ؟ دشمن ؟... پيامبر ؟... دشمن بگم ؟* گفتم* : بگو .* گفت* : نميگم .* گفتم* : چرا ؟؟؟* گفت* : بلد نيستم !!!:-o *
شيوا* : دشمنا پيامبرو آتيش زدن .* گفتم* : کي ؟ *گفت *: تو مدينه بود !!!*
شيوا* : دشمنا پيامبرو کشتن .* گفتم* : با چي ؟ *گفت *: با چاقو !!!*
*ابرار*
:(
+ شيوا* : بابا مامان ميخواد بلا ( براي ) من جايزه بخره . مامان ميخواد بلا من جايزه بخره - سک سک - دعوام نکني !* گفتم *: چرا ( ميخواد جايزه بخره ) ؟ *گفت *: ( چون ) من ندارم !!!:( *
ساعت 1 و نيم شب موقع خواب : شيوا* : شيوا عاشق عزيزشه . شيوا عاشق عزيزشه . عاشق زرافه ست ( عروسکش ) . من عاشق زرافه ام . خيلي دوسش دارم !!!*
شيوا *: طقب بالا - طقب پايين ( طقو پايين )* . گفتم* : يعني چي ؟؟؟* گفت *: نمي دونم !!!*
+ *سلام بر 81 کاربر حاضر . شبتون به خير .*
مهديه...
سلام شب خوش.
سلام...
همه 7 نظر
گفتم* : خدايا ما رو برا نماز صبح بيدار کن .* شيوا *: خب !!!* ( باشه . بيدار ميکنم ! )
شيوا تو کار خواهر بزرگش دخالت مي کرد . فاطمه *: تو فضول آدمي . *شيوا *: هه هه فروض ...حوروض !!!*
+ از سر کار اومدم . خانوم گفت* : دخترت خيلي باهوشه .* گفتم* : چي شده ؟* گفت *: شيوا داشت با عروسکش بازي مي کرد . يه اسم سخت براش گذاشته بود . تا آخر بازي اونو به همون اسم صدا مي کرد . من نتونستم حفظ کنم . رو کاغذ نوشتم . صبر کن بيارمش .* رفت و کاغذ رو آورد و از روي کاغذ خوند *: آقاي "پين گلين کينگ" !!!*:-o
:-o ماشالله
يه خبر بد . *رمز ورود وبلاگ شيوا رو فراموش کردم *. شايدم صلاح در اين بوده . چون واقعا داشتم قاطي مي کردم x-(
sajede
B-) :)
+ ( ما تو زير زمين زندگي مي کنيم ) وقت خواب بود . لامپ ها رو خاموش کرديم تا بخوابيم . خونه مون دونبشه و کوچه مون بن بست . اکثرا ماشين ها ميان ته کوچه و دور ميزنن . يه ماشين اومد دور بزنه نورش افتاد تو پنجره و اتاقو روشن کرد . شيوا گفت* : چي بود ؟ ماشين ما بود ؟؟؟:-o * گفتم* : ما که ماشين نداريم !!!* ادامه داد* : اگه بيفته سر ما - ما مي مرديم !!!*
شيوا *: بابا ميخواي پنجره ها رو باز کنيم آفتاب اينجور ما رو نور بزنه ؟!!*
شيوا *: مسواک بزن . من الان زدم . دهنم بوي مسواک ميده بو کن !!!*
*انديشه
http://baot.parsiblog.com/Posts/240/%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA+%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D9%8A+%D8%B4%D9%87%D8%B1+%D8%B1%D9%8A/
+ گفتم *: بريم نماز بخونيم ؟* شيوا گفت *: نه . *گفتم* : تو کي نماز مي خوني که من نمي بينم ؟ *گفت *: نماز نمي خونم . مسماک ميزنم . وسواک !!!*( چه ربطي داشت :-o )
*سلام بر 95 کاربر حاضر .**سحربانو* حسين هاتفي. دانشجوي رياضي *پوريا* * اخراجي * cindrella? صداقت. ايلچي? مسافري از ... مهران حداد *ابرار* ?افروز بانو شما نجفي از قيدار *سارينا* سياوش آقاجاني ?نگهبان محمديزداني**دهاتي وستا رز سيآه...و ...
سلام شبتون بخير
همه 6 نظر
هستم . در صحت مزاج بحمدالله .
اعتراف ميکنم . خواستم ببينم که با چند هزار تومن ميشه* کاربر طلايي *شد . يه 20-30 تومني* ريخت و پاش *کردم و شدم کاربر طلايي . 6 ماه پخش زنده و حذف تبليغ خريدم !!!
+ عصرا يه ساعت ميخوابم . حوصله نداشتم براي شيوا قصه بگم . گفتم* : تو برام قصه بگو تا بخوابم .* گفت *: تام و جري ميگم .* گفتم* : تام و جري ديگه چيه ؟* گفت*: موش و گربه .*گفتم*: بگو.*گفت*: يه پت ومت بودن .آتش روشن کردن . خونه شون آتش گرفت. بعد درو باز کردن رفتن حياط !!!* شيوا* : در حياطو باز کردن رفتن توش ... من گفتم . موش و گربه هم بميس ( بنويس ) !!!*
شيوا *: چقدر دحترم خوشگله . *گفتم* : اه . اين ديگه چيه ؟ *گفت* : اين شعره !!!* ( ببين آقاي عابديني . دخترم از اين سن شعر ميگه :) )
همه 7 نظر
سلام راشد.
سلام راشد. ديگه دارم کم کم قاطي ميکنم !
+ شيوا نون رو ريز ريز مي کرد و مي ريخت روي فرش . گفتم *: شيوا نون ها رو ريز نکن بريزي رو فرش .* گفت *: مورچه ها گرسنه شونه !!!*
sajede
91/12/18
مهديه...
چه رئوف:)
ساعت 2 شب بود . شيوا غلت زد و گفت* : مامان گرسنمه .* من بيدار بودم . گفتم* : آي جان . چي ميخواي ؟* گفت *: آب . آب ميخوام !!!*
بعدی همه 9 نظر قبلی
منظورم اين دوميه بود . اينکه فيل رو از خواهرش بيشتر دوست داره !!!
شيوا *: بابا اجازه نمي گيره ( اجازه نميده ) مامان بلا ( براي ) من آب نبات بخره :( !!!*
+ کلمات شيوا *: پموئگ ( پنگوئن )________ نک نک ( لک لک )_________ من سرما خوردم . 2 تا !!!________ من آدم برفيم . آدم برفي !!! _________* داشتم قصه ي گاو مي گفتم و اينکه از شيرش ماست و ... قره قروت درست ميکنن . شيوا* : من ميخوام . مامان آش درست کن فردا با قره قروت بخوريم . منم ميخوام دهنم ترش بده !!!*
ساعت دماسنج
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top