پيامهاي ارسالي
+
شيوا* : حسني به جمه نمي رفت وقتي مي رفت جمه ( جمعه ) مي رفت !!!*
خيال من
92/6/4
خاطرات دکتر بالتازار
خانمم گفت *: ببر پاشو به ارتوپد نشون بده .* شيوا *: نه . ارتوپرت بده !!! :-o *
خاطرات دکتر بالتازار
در مورد شيوا گفتم *: دختر منه .* شيوا گفت* : دخترمنم هست ... دختر بابا هستم !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: بابا من بچه دار شدم !!! * گفتم* : کي هست ؟* گفت* : بچه دار - اونه يه عروسک - موش طلائيه !!! من دوست دارم بچه دار بشم .* مادرش گفت *: بعد بهش شيرم ميدي ؟* گفت* : آره . :-o *
خيال من
:D
+
شيوا* : يه توپ دارم قلقليه - سرخ و سفيد و آبيه - من اين توپو نداشتم - بابام به من عيدي داد ... مامان به من عيدي داد ... آجي به من عيدي داد !!!*
خيال من
92/6/4
+
شيوا* : چرا فاطمه رو دعوا کردي ؟ *مادرش گفت *: چون نمازشو به موقع نخونده .* شيوا *: کاشتي ( کاشکي ) فاطمه دختر من بود . فاطمه ! کاشتي تو دختر من بودي اسمتو ميذاشتم " زهراي کوچولو " . بعد شير مامانو مي خوردي !!! :-o*
خيال من
92/6/4
+
به شيوا گفتم *: من آجي رو بيشتر دوست داشته باشم يا تو رو ؟ *گفت *: منو ...* بعد همه چيز رو به ملکيت خود در آورد و گفت * : آجي مال منه . مامان مال منه . شيوا مال منه . بابا مال منه !!!:-o *
خيال من
92/6/4
+
قرار بود شيوا رو با خودم ببرم نمايشگاه نقاشي پارسي بلاگ . اما نبردمش . تازه قرار بود يه نقاشي از اونو ببرم نشون بدم . ساعت 4 صبح : شيوا* : چرا نميري نقاشيمو به يکي نشون بدي ؟* گفتم* : الان ؟؟؟* گفت *: آره . کي ميري ؟!!:-o *
كشتي نجات ما
92/5/15
+
شيوا دستش رو گذاشت رو صورتم و گفت *: ببين . ديدي داغاش رفت ؟ داغ منو خورد اون ( کولر )!!! :-o * ( کولر گرماي بدن منو خورد )
بیـــدِ مَجنــ
92/5/13
+
شيوا که از درد پا ( در اثر تصادف ) کلافه شده بود مي گفت *: اي خدا خوبم کن . اي امام رضا خوبم کن . اي امام رضا خوبم کن ...*
پاتوق فرزانگان
92/5/12
+
*به مناسبت روز قدس *- دختر بزرگم از شيوا پرسيد* : فردا با بابا ميري راه پيمايي ؟* شيوا* : آره . بريم آمريکا !* دختر بزرگم* : آمريکا ؟؟؟ *شيوا* : آمريکا خيلي خوبه . همونکه ميگن مرگ بر آمريکا . بادبادکم بخريم مرگ بر آمريکا هم بگيم !!!:-o *
DARYAEI
92/5/12
+
شيوا* : خواب خرس بد ديدم . با مامانشو . با باباشو . با دخترشو... همه شونو ديدم !!!:-o *
خاطرات دکتر بالتازار
92/5/11
+
شيوا به من گفت* : تو گيره مو نداري ؟ به مامان بگو برات گيره مو بخره .* گفتم* : آقاها که گيره مو نميزنن .* گفت *: اگه گيره مو - دستبند - گوشواره - گردن بند برات بخره بزني خوشگل ميشي . ديگه در نمياري !!!*
DARYAEI
92/5/8
+
براي شيوا استنبلي پلو ريختيم . ديدم سرش پايينه . گفتم *: چرا ناراحتي ؟ غذا بدمزه است ؟* گفت* : سيب زميني نداره . براي سيب زميني ناراحتم !!!* گفتم *: اگه غذاتو بخوري من ميرم گوشت مي خرم* ( مدتي بود گوشت نخريده بودم ) . گفت* : کي ؟ ديشب ؟!!:-o *
ذره بين زنده
92/5/7