بازدید امروز : 1203
بازدید دیروز : 421
کل بازدید : 1414190
کل یادداشتها ها : 2015
بسم الله
دختر جوان : یه ورق " آلپرازولام نیم "بدین . برای مادرم میخوام .
گفتم : نسخه نیاوردی ؟؟؟
گفت : نه . حتما باید بخوره ...
براش قرص گیاهی " ترانکی وال " رو نوشتم . قبول نکرد .
رفت و با یه پسر جوان اومد .
پسر 6 تا دونه قرص ترامادول دستش بود .
گفت : من میخوام این قرصو نخورم به جاش آلپرازولام به من بدین !!!
ما هم همون حرفا رو تکرار کردیم .
جوان : یه دونه آلپرازولام به من بدین بقیه شم مال خودتون !!!
و من
(( وقتی رفتند نسخه پیچ گفت : دختره که می گفت برا مامانم میخوام . اقلا نکرد که همراه پسره نیاد تو ))