شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ شيوا و مادرش رفتن بازار و با پول هاي هديه ي تولد شيوا لباس براش خريدن . به شيوا گفتم *: ناراحت نيستي ؟ *گفت *: نه .* مادرش گفت *: بايد پولامونو خرج کنيم تا خدا دوباره به ما بده .* شيوا* : خدا نداده - تولد داده !!! تولد بگيريم بازم تولد به ما پول ميده !!!*
همين الان شيوا دويد بيرون اتاق پيش مادرش . گفتم* : بيا .* گفت* : ميخوام آشغال ببرم . *گفتم* : چرا ؟؟؟ *گفت* : چونکه امروز شبه !!!*
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top