پيام
+
شيوا* : آ مثل آدم ... آ مثل انگشتر - انگشتر شيوا ...* براش انگشتر کشيدم رو دفترش . گفت *: چرا درس منو باطل مي کني ؟!!*
خاطرات دکتر بالتازار
92/6/29
خاطرات دکتر بالتازار
گفت* : برم دفترمو بيارم بميسم . ب مثل حياط ... ب مثل ماشين زد به شيوا ... ب مثل بابا ... ب مثل شکلات ... ب مثل اخم - اخم بابا ... ب مثل پنگوئنگ ... ب مثل گلابي !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
فاطمه بهش گفت* : به خدا چرت و پرت بگي ميزنم تو گوشت .* شيوا *: اه . ميخوام بگم !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا* : ب مثل سوپ ... ب مثل نخود - لوبيا ... آ مثل غذا نخوري ضعيف ميشي !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
*ب مثل آفتاب مهتاب ... آ مثل تلزون ( تلويزيون ) ... آ مثل پا ... آ مثل شيوا ... آ مثل مي خنده پاندا !!!*