شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج
+ نزديک غروب بود . شعاع کم سوي خورشيد از پنجره ي اتاق داخل خونه شده بود . شيوا *: بابا هر جا ميرم آفتابا مياد دنبالم ببين ! داره دنبالم مياد . عاشق من شده !!! :-o *
پروانه روي ديوار نشسته بود . شيوا* : با بابام دوست ميشي ؟ ... منو دوست داري يا بابامو ؟* شيوا صداشو تغيير داد و به جاي پروانه گفت * : همه تونو .* شيوا* : ميگه همه تونو !!! :-o *
شيوا *: تاب تاب آب بازي خدا منو بندازي - بغل بابام بندازي !!! تاب تاب آب بازي ... اگه ميخواي بندازي بنداز بغل بابات !!! :-o *
همابانو
:D
همابانو
:-D
ماشالله:)
جدا که عالي بود...کيف کردم از اينهمه احساس...حالم خوب شد...ممنون
ساعت دماسنج
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top