پيام
+
شيوا* : بابا چي بخورم خوب بشم ؟* گفتم* : غذا .* گفت *: غذا اگه بخورم کي حالم خوب ميشه راه برم با پام ؟ ها ؟؟؟*
خيال من
92/6/4
خاطرات دکتر بالتازار
فرهنگ شيوا *: ( گوش بوک : گوشت کوب ) ( پربانه : پروانه ) ( تصاتف : تصادف )*
سبحان.
*دلِ خوش*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا به خواهر بزرگش گفت *: فاطمه تو چرا کوچولو نميشي بهت شير بدم ؟!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا صورتمو بوسيد و گفت *: تيغ بود . ريش تيغ داره . دستش تيغ نداره !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: مامان ! چرا پام شکسته ؟ دوست ندارم پام بشکنه !!!*