پيام
+
شيوا دستش رو گذاشت رو صورتم و گفت *: ببين . ديدي داغاش رفت ؟ داغ منو خورد اون ( کولر )!!! :-o * ( کولر گرماي بدن منو خورد )
بیـــدِ مَجنــ
92/5/13
خاطرات دکتر بالتازار
خانومم گفت* : بايد براش ( براي شيوا ) حرز بخرم . خيلي بلا سرش مياد .* شيوا *: 3 تا بخر !!! :-o *
خاطرات دکتر بالتازار
سلاممممممممممممممممممممممم مجنون عزيززززززززز و سلام به همه @};-
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: بابا فردا نرو سرکار دلم بلات تنگ ميشه - ميسوزه - بري من ميرم يه خونه ديگه مي خرم !!!:-o*
خاطرات دکتر بالتازار
بهش گفتم* : تو تلفن چي گفتي ؟* گفت *: گفتم فردا - ديشب دلم بلات سوخت رفتي !!!*