پيام
+
شيوا که از درد پا ( در اثر تصادف ) کلافه شده بود مي گفت *: اي خدا خوبم کن . اي امام رضا خوبم کن . اي امام رضا خوبم کن ...*
پاتوق فرزانگان
92/5/12
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا گفت *: من مامان عروسکم هستم .* مادر بزرگش گفت* : مامان منم ميشي ؟ *شيوا* : آره . اگه خونه ي من بيايي من مامانت ميشم !!! :-o *
«خنده بازار»
هومممممممممممم؟
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا به خواهر بزرگش گفت* : " شبها که ما مي خوابيم آقا دزده بيداره " رو بگو !!! * ( آقا پليسه بيداره )
همابانو
:)
کوثر...
:)
پاتوق فرزانگان
موقعي که پاش درد نمي کرد هيچوقت ميگفت خدايا شکرت! امام رضا الحمد لله؟
خاطرات دکتر بالتازار
از بچه اي که هنوز 4 سالش نشده چه انتظارايي داريا . @};-
پاتوق فرزانگان
:)