پيام
+
مادرم گفت *: ياعلي .* شيوا بدنبالش گفت *: يا مامان .* گفتم* : يا مامان که نميگن .* شيوا* : ميگن !!!*
كشتي نجات ما
92/4/11
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: بيا با هم شيوا باشيم .* گفتم* : يعني چي ؟* گفت *: دوست ندارم تو بزرگ باشي . دوست ندارم دماغ بزرگ داشته باشي . دوست دارم کوچيک باشي . منم کوچيک باشم !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
3.5 ساله .
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا* : کاشکي مثل تو بچه داشتم !!! بگه " او - ا او- ا " بعد مامان بهش شير بده !!!*