پيام
+
شيوا رو به من* : تو جوجه اي ؟* گفتم* : آره .* بعد ادامه داد *:من کي هستم ؟* گفتم *: تو هم جوجه اي .* گفت* : من جوجه نيستم . من مامان تو هستم . من خروسم !!!:-o *
همابانو
92/6/10
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا رو به من *: من جوجه ام تو خروسي . مامان هم خروسه . همه خروسن !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
داشتم لباس بيرون مي پوشيدم . شيوا* : بري سر کار ؟* گفتم* : آره .* گفت* : نه . اجازه نيست بري . نميخوام اجازه بگيرم !!!* ( اجازه نميدم بري !!! )
*«طلوع»*
يه خورده شخص ها رو از اول شخص تا سوم بهش ياد بديد : ) )
قافيه باران
ماشالله:)