پيام
+
شيوا *: بابا تو به خدا نگفتي شب به خير !!! :-o !!!*
0098
92/1/23
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا به خواهرش ( ساعت 1 شب )* : سشوارو روشن نکن - مامانيا- مامان بيدار ميشه ماهم بيدار ميشيم !!! بابا به فاطمه نگو سشوارو روشن کنه . مامان بيدار ميشه - مامان من !!!*
مهران حداد
:)
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: بابا شامپو من - خرس داره - نريز تو کله ات . مامان بلا من خريده !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا به خواهرش که از حمام اومده بود گفت *: فاطمه هوسري بپوش سرما مي خوري . مقنه بپوش !!! *( روسري - مقنعه )
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: فاطمه انقدر مامانو اذيت نکن بيدار ميشه تو رو ميندازه بيرون !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا* : بابا فاطمه نگو حرف بد بزنه ( بگو حرف بد نزنه ) !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
خبر تازه ي تازه . فاطمه داشت لامپو خاموش ميکرد . شيوا* : نه . اجازه نمي گيرم ( اجازه نميدم ) لامپو خاموش کني !!!:-o *
بلاي آسموني😁
شيوا : بابا تو به خدا نگفتي شب به خير !!! (چه جمله جالبي گفت:) )