پيام
+
اول صبحي نور خورشيد از پنجره ميزد تو اتاق . شيوا* : خورشيدو خاموش کن بخوابيم !!!:-o *
.: ام فاطمه :.
91/12/26
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: بابا نگاه - شلوارمو قيچي زدم . بابا به مامان بگو ديگه به من قيچي نده !!! :-o *
خاطرات دکتر بالتازار
خانمم براي شيوا عروسک خريد . اعتراض کردم که *: عروسک نداشته باشه بزرگ نميشه ؟* شيوا *: اه . عروسک داشته نباشي - داشته نباشه - داشته باشم !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: جوجه جوجه طلايي - نوک نوک طلايي !!!*
قلمدون
من و دوستانم تو پيام رسان خاطرات شيوا رو مي خونيم گاهي يکي از بچه ها اشتباهي مي کنه تو حرف زدن , اون يکي سريع ميگه : شيوا شدي ! :) ان شا الله خدا حفظش کنه
خاطرات دکتر بالتازار
*:D *
*ابرار*
:)
بلاي آسموني😁
سوميه شيوا هنگ کرده:)خداحفظش کنه:)
تشنه...
من روزهايي که تا ظهر خوابم:شيوا : خورشيدو خاموش کن بخوابيم !!!
محمدمهدي .ر
:)
.: ام فاطمه :.
:)