پيام
+
مريض بودم ( سرما خورده ) . شيوا با وجود اينکه نهيش مي کردم اومد کنارم . گفتم *: دوست داري مريض بشي ؟ *گفت* : نه . من فلفل دوست دارم . من فلفل دوست دارم بخورم !!!* ( حالا چه ربطي داشت ؟؟؟ خدا ميدونه . )
سير بي سلوك
91/12/25
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: من شکم بابا رو دوست دارم . *مادرش پرسيد* : چرا ؟* گفت* : مامان - من شکم بابا رو دوست دارم " پيتکو پيتکو " !!!:)* ( اسب سواري )
خاطرات دکتر بالتازار
آيفون خونه زنگ خورد . پسر باجناقم بلند شد جواب بده . شيوا گفت* : نرو نامحرمه !!!*
مارال جوووووون
en shiva kie?
خاطرات دکتر بالتازار
دخترمه داداش !!!