پيام
+
از سر کار اومدم . خانوم گفت* : دخترت خيلي باهوشه .* گفتم* : چي شده ؟* گفت *: شيوا داشت با عروسکش بازي مي کرد . يه اسم سخت براش گذاشته بود . تا آخر بازي اونو به همون اسم صدا مي کرد . من نتونستم حفظ کنم . رو کاغذ نوشتم . صبر کن بيارمش .* رفت و کاغذ رو آورد و از روي کاغذ خوند *: آقاي "پين گلين کينگ" !!!*:-o
براي داداش
91/12/21
قافيه باران
:-o ماشالله
خاطرات دکتر بالتازار
يه خبر بد . *رمز ورود وبلاگ شيوا رو فراموش کردم *. شايدم صلاح در اين بوده . چون واقعا داشتم قاطي مي کردم x-(
.:راشد خدايي:.
B-)
sajede
B-) :)