شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج
+ سرفه کردم . گفتم* : گلو درد ميکنه بايد شلغم بخورم .* شيوا گفت* : من ميخوام تلخين ( ؟؟؟ )بخورم دهنم تلخ بشه !!!*
شيوا رو به مادرش گفت* : اين باباي منه . باباي تو هم هست !!!* مادرش* : بابا رو از کجا خريدي منم بخرم ؟ *شيوا *: نه . *مادرش سوالشو تکرار کرد . شيوا گفت* : فروشگاه !!!*
شيوا* : اخب ( اخم ) . اخب . *به چين ابروهام دست زد و گفت* : اينجا اخبه ... تو اخبالويي !!! * (ويرايش | حذف)
عجب دکتر اخبالويي هستي شما!
راشد . کوچولو بگير بخواب . البته بعد از گرداندن *دهانشويه* در دهانت !!!:)
دهانشويه نداريم
شيوا* : بابا . من ميخوام لباستو بگيرم - هو هو چي چي کن !!!*
شيوا آنلاين ( ساعت 45 : 11دقيقه ي شب )* : مامان بيا با هم بريم تخم مرغ بخريم . از اين تخم مرغا ( کاکائويي ) . مامان من يه تخم مرغ ندارم . پفيلا هم ندارم ... هوء ... مامان بيا با هم بريم . من گرسنمه !!!*
شاه توري
ببخشيد من آخرش نفهميدم اين شيوا کي هست!همش داستان هاي مب نويسيد که اين شيوا داخلشس!کيس؟
با آب شلغم دهانشويه کن . کوچولو بهونه نيار . مطلبتو خوندم که *فين فين* مي کردي !!!
شيوا دخترمس ! اي شاه !
شلغممون آب نداشت!
راشد سه شيفته آنلاينه . *مرفه بي درد !!!:) *
تسبیح دیجیتال
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top