پيام
+
شيوا چند بار آب خواست . منم که مشغول بودم ( پشت کامپيوتر ) . ليوانشو آورد و گفت* : کوچولو به من آب ندادي . کوچولو به من آب ندادي ... بابا به من آب ندادي !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
91/11/19
خاطرات دکتر بالتازار
تو پيامرسانم هست . تو پياماي قبلي .
خاطرات دکتر بالتازار
يخچال صداش در اومد . يه چيزي شبيه *خرخر* . شيوا *: بابا يخچال هاله ( ناله ) کرد !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: بابا تو از کجا اومدي ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!*