شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ دراز کشيده بودم . دختر بزرگترم اومدصورتمو بوسيد .شيوا* : فاطمه برو.* فاطمه* : اين باباي هردومونه . *شيوا صداشو بلند کرد که *: نه . باباي تو نيست !!!*
دکتر امشب حرم يادت نره
شيوا* : مامان برو قران بخون . بابا چايي بخوره تو قران بخون . من حرف نميزنم !!! *( خانم گفت* : ميخواد از شر من راحت بشه ميگه برو !!! *)
راشد تو زنده اي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فک کردم بهت سم خوروندن . راستش به* مدير انتصابي *شک کرده بودم .
بعد از نماز معرب و عشا بيا قبر استاد مطهري
راشد آب دستته بذار پايين و بيا . کلي کار داريم .
تو کاربران دنبالش مي گشتم . گفتم *: اين راشد کجاست ؟ *شيوا* : راشد؟ عاشق باباست !!!*
کجا بيام؟
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top