پيام
+
دراز کشيده بودم . دختر بزرگترم اومدصورتمو بوسيد .شيوا* : فاطمه برو.* فاطمه* : اين باباي هردومونه . *شيوا صداشو بلند کرد که *: نه . باباي تو نيست !!!*
.:راشد خدايي:.
91/11/4
.:راشد خدايي:.
دکتر امشب حرم يادت نره
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا* : مامان برو قران بخون . بابا چايي بخوره تو قران بخون . من حرف نميزنم !!! *( خانم گفت* : ميخواد از شر من راحت بشه ميگه برو !!! *)
خاطرات دکتر بالتازار
راشد تو زنده اي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فک کردم بهت سم خوروندن . راستش به* مدير انتصابي *شک کرده بودم .
.:راشد خدايي:.
بعد از نماز معرب و عشا بيا قبر استاد مطهري
خاطرات دکتر بالتازار
راشد آب دستته بذار پايين و بيا . کلي کار داريم .
خاطرات دکتر بالتازار
تو کاربران دنبالش مي گشتم . گفتم *: اين راشد کجاست ؟ *شيوا* : راشد؟ عاشق باباست !!!*
.:راشد خدايي:.
کجا بيام؟