پيام
+
شيوا *:بابا اگه تو اخم بکني آجي ( فاطمه ) برات عروسک نميخره...براي من عروسک ميخره !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
91/11/4
*صبا*
:) خدا حفظش کنه
مهندس مکانيک
خدا حفظش کنه - *صبا*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا* :من بلدم آش درست کنم : حنا رو تو شير ميريزم !!!.*
خاطرات دکتر بالتازار
يه کاغذ گرفت و چند لحظه همه شو پر کرد از نقاشي . به مادرش گفت* : مامان درسامو ( درس هايم رو ) بخون . اينا درسامه . بخون . بگو :امام .اين - اين - امام ميشه . اين ميشه 2 . اين ميشه کره !!!*
..: *شيرازي*:..
ماشاله دخترتون سال چندم دانشگاه اند :)
..: *شيرازي*:..
درساشونم سخت:)
خاطرات دکتر بالتازار
سال سوم دانشگاه *علمي تخيلي .*
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا *: برا من بميس( بنويس ) "شيوا - 2 - 1 " !!!*
2-حجاب
آقاي محترم به دختر خانوم بي حجاب گفت : چرا موهاتو گذاشتي بيرون و خودنمايي ميکني ؟!
دختر گفت : ميخوام شوهر واسم پيدا بشه يکي بايد خوشش بياد تا ....
آقا گفت : " شوهري که با چند تا تار مو پيدا بشه شک نکن که با رژ لب يه نفر ديگه هم ميره .... "
مدرکشم : دادگاههاي خانواده!
خاطرات دکتر بالتازار
کتاب حيوانات رو ورق ميزديم باهم . به همه دست ميزد . وقتي رسيد به ماهي ها گفت *: بابا من بدم مياد ماهيا دست بزنم . بوي بد ميده !!!*