پيام
+
شيوا* : بابا اينجامو ( پيشاني ) دست بزن . تب شدم . تب کردم .* بعد رفت پيش مادرش و گفت :* مامان اينجام تب کرده . خوب نميشه . اينجام داغه . خوب نميشه داغا !!!*
sajede
91/11/2
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا به من گفت* : تو چشم واقعي داري ؟ چشم واقعي - پر رنگ ... چشم چشبک ميزنه - چشبک !!!* ( فکر کردم ميخواد بگه " چشم برزخي !!! " )
خاطرات دکتر بالتازار
تهديد شيوا* : بابا اگه منو دعوا کني آقا گرگه مياد گوش تو رو ميکشه . مي بره بلا خودت - بلا خودش ( مي کنه مي بره براي خودش ) !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
به به جناب *م ت خ خ * . بيا بالاي مجلس بشين . تمساحتم دم در ببند .
خاطرات دکتر بالتازار
تکبير - .:راشد خدايي:.