پيام
+
شيوا : کاکائو تجم مرغي بده . مادرش *: امروز عيده ؟ *شيوا *: تولده . *مادرش* : تولد کي ؟* شيوا* : تولد من . بابا بالاي ( براي ) من يه تولد بزرگ بخر !!!*
محمد تقي خوش خواهش
91/10/27
خاطرات دکتر بالتازار
داشت برنامه کودک نگاه مي کرد .گفتم* : چي گفت خورشيده ؟* شيوا* : بابا ساکت باش اون کلاغه است . حرف ميزنه !!! *( نکته : وقتي کلاغ داره حرف ميزنه همه بايد ساکت باشن و گوش بدن ! )
خاطرات دکتر بالتازار
يکي از دوستام از کربلا سجاده آورد برام . 2 تکه بود . کوچيکه شو دادم به شيوا و بزرگترهشو به دختر بزرگترم . شيوا* : آجي نماز خوندي ؟ نماز خوندي ؟ *فاطمه *: آره . *شيوا *: نماز منه نخونيا !!!*
خاطرات دکتر بالتازار
به به . جناب *م ت خ خ *
قافيه باران
ماشالله:)
محمد تقي خوش خواهش
سلام پروفسور خوبي......
خاطرات دکتر بالتازار
سلام مجدد .* هنوز *پروفسور نشدم همسايه !
محمد تقي خوش خواهش
عيبي نداره ميشي راستي اينو خوندي...http://lebasekhaki.parsiblog.com/Feeds/7047201/
خاطرات دکتر بالتازار
خوندم و بيهوش افتادم ! راستي اون عکسي که با *قل* ات انداخته بودي خيلي قشنگ بود .
محمد تقي خوش خواهش
با کي؟؟؟؟؟؟؟؟
خاطرات دکتر بالتازار
*تمساح*
محمد تقي خوش خواهش
آها....خوبه موجب شادي دل مومن شديم