پيام
+
دختر بزرگم سرش رو پاي مادرش بود . شيوا موي سر اون رو کشيد و رو به مادرش گفت :* بگو برو .* گفتم : بذار بخوابه . گفت :* نخوابه . من بخوابم !!!*
sajede
91/8/17
«سيدمرتضي»
:)
خاطرات دکتر بالتازار
حسادت در وجود ماهست . يه عالمي 20 سال زحمت کشيد تا تونست اين رذيله رو در خودش ريشه کن کنه و اون روز با شادي اومد سر کلاس و چهره اش بشاش بود . طوري که طلبه ها متوجه اين تغيير محسوس در چهره ي استاد شدن .
عالم
منم