پيام
+
قصه هاي من و شيوا *:*آخر شب بود . گفتم : بيا . نرو . بيا قلب من ( رو قلب من بخواب )گفت :*گلب نه . گلب مامان بخوابم .* از راه پله ها رفت بالا پيش مادرش و گفت : *مامان بستني . ماما بستني بده !!!*
عليرضااحساني نيا
91/8/5
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا :* بيا . بيا عکس بگيريم . شقاتک نکيش . بيا عزيزم !!!* ( شقاتک = شقالک =*خجالت* )
خاطرات دکتر بالتازار
*خداسز* ( خداحافظ ) *دابود* ( دارو ) *بخشيد * ( ببخشيد ) *دککتم= گلکتم* ( دلبرکم )