پيام
+
شونه ي تخم مرغو تو دستم ديد گفت :*بابا نيمو خدي ؟!! ( نيمرو خريدي ؟ ) *
*آسمان*
91/8/4
◊ نيلوفر◊
:)
* کميل *
خدا براتون حفظش کنه ، اين قدر دوست دارم که ...... ... بي خيال بقيش !
خاطرات دکتر بالتازار
ساعت12 شب بود . گريه مي کرد و مي گفت :*جي جي گاو ميخوام * مادرش گفت : نداريم . گفت :* چاي گاو ميخوام * ( شير گاو که نباشه بايد به چاي گاو !!! قناعت کرد !!! )
خاطرات دکتر بالتازار
* برگزيده شد *
*آسمان*
جانم....چه بانمک کوچولوتون :)