پيام
+
يه کلاف کاموا و يه قلاب گوشه اتاق شيوا ديدم . پرسيدم*: اين چيه ؟ *گفت* : دوستم داده . بابا من اگه ياد بگيرم مي تونم براي فقيرا عروسک ببافم . بابا براي فقيرا عروسک ببافم ؟ انقدر ببافم که نتونن بازي کنن . براي هر نفر 10 تا عروسک مي دوزم ... 10 تا که خيلي زياده .*
عارفانه هاي يک دوست
96/4/22
خاطرات دکتر بالتازار
شيوا : * اه . من هيچوقت ياد نمي گيرم . خوش به حال دوستم بلده . تند تند مي بافه . ولي من ياد نمي گيرم . بايد پايه کوتاه و زنجيره ببافم . پايخه کوتاه رو بلدم اما زنجيره رو بلد نيستم . اول بايد زنجيره ببافم ولي بلد نيستم !*