شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ با پدرخانم و مادرخانم رفتيم مشهد اردهال . زيارت فرزند امام باقر عليه السلام . باد شديدي مي زد و بارون هم مي باريد . خانمم که سردش شده بود زودتر رفت و مادرش رو رو پله هاي نسبتا زياد امام زاده رها کرد . بعد از زيارت گفت * : رفتم کنار ضريح امام زاده به من گفت چرا مادرتو تنها گذاشتي ؟* شيوا *: الکي نگو . اون که حرف نمي زنه* . خانمم گفت* : تو درونم گفت* . شيوا : *تو درون نداري !*
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top