بیمار: دکترها که بد خط می نویسن..چرا ؟ کلاسه ؟

       یه دکتر رفتیم اصفهان نسخه نوشت تو مایه ی خط میخی !

       3 تا داروخونه بردیم نخوندن .

       دکتره رو باید دنبال خودمون بیاریم !!!

بیمار دوم : دکترا هر چی سوادشون میره بالا خطشون افت میکنه !!!

(( حالا که بد خطی نشونه ی سواده  یادم باشه - عمدا هم که شده - بد خط بنویسم  !!! ))

نسخه پیچ : سرتاید نداریم .

نوع فرانسویش دیگه نمیاد . ایرانی و هندی هست .

بیمار : خوبه ؟ ...

        ایرانی را بده که اگه به من ساخت همیشه باشه ( مثل فرانسوی نایاب نشه ! )

بعد از مکث کوتاهی گفت : کدومش گرون تره ؟  همونو بده !!!

خانم جوان به داروهاش نگاه کرد و گفت : شربت معده دارم ندین .

بعد پرسید : شربت معده چنده ؟

گفتم : حدود 1000 تومان .

پرسید : با دفترچه چند میشه ؟

گفتم : 30 درصد .

گفت : 30 درصد یعنی چند ؟  700 تومن ؟!!

آقای بیمار : داروی منو خارجی بدین .

وقتی نسخه حاضر شد و قیمتش را شنید ( 145000 تومان ) با صدای بلند و با تعجب پرسید : چند ؟؟؟

نسخه پیچ : آلمانیه .

بیمار : آلمانی  باشه !

نسخه پیچ : "آلمانیه "باید پول آلمانی رو  بدی . تاثیرش با ایرانی قابل مقایسه نیست .

بیمار : یه کم دلداریم بده ... ( تا دلم کمتر بسوزه )

آقا : یه بچه ی 1 ساله داریم سرفه ی خشک داره مثل ذات الریه . 

روغن بادام چه جوری بهش بدیم ؟

گفتم : برای چه کاری ؟

گفت : سینه شو نرم کنه !!!

(( سرفه شدید یا طولانی (بیشتر از 1 هفته )  _____ ارجاع به پزشک

    سرفه ی  تک و توک        _____ نیاز به دارو ندارد . مرطوب کردن هوا با دستگاه بخور مفید است . ))

بیمار : این که نوشتید " قبل از هر وعده ی غذایی 1 عدد " صبحانه هم جزوشه ؟

گفتم : بله .

صبحانه هم یک وعده غذائیه و از ناهار مهم تره .

گفت : ما به صبحانه خیلی گیر نمیدیم !!!

(( از قدیم گفتن : صبحانه رو شاهانه ( مفصل ) بخور .

ما از صبحانه باید 30 در صد انرژی روزانه رو دریافت کنیم . ))

نسخه پیچ به سوالهای بیمار پاسخ داد . بیمار از او تشکر کرد و رفت.

نسخه پیچ : کارتو راحت می کنما ! اعصاب معصاب نداری ( جواب مشتری رو بدی ) !

گفتم : واقعا ؟؟؟

گفت : بیا با هم نصف کنیم .

گفتم : چی رو ؟

گفت : اونی که میگیری ( حقوق ) !

خانم قرص مخمر را خرید و پرسید : این اشتها آور هم هست ؟

نسخه پیچ : آره . برای لاغری ... اشتها آور !!! 

خانم : لاغری ؟

نسخه پیچ : ببخشید چاقی !

((دکتر بالتازار : هم اشتها را زیاد میکنه هم لاغر میکنه ؟ جل الخالق ! ))

پسر جوان دفترچه شو باز کرد و صفحه ی نسخه را به دستم داد.

گفتم : سونوگرافیه بدم ؟!!

گفت : پس شاید صفحه ی بعدی باشه .

دارویش را آماده کردیم .

موقع تحویل گرفتن دارو گفت : درسته ؟ اشتباه نباشه ؟

گفتم : سونوگرافی یا آزمایشو که نمیشه پیچید . دیگه چه اشتباهی ؟

گفت : مال مادرمه . یه وقت لنگه کفش نبرم !!!

گفتم : لنگه کفشم نداریم ! فقط دارو داریم .

در حال دستور زدن روی نسخه بودم .

به نسخه پیچ گفتم : این چیه حاضر کردی ؟

برای آدم 35 ساله 20 تا متورال ( داروی قلب ) با دستور روزی 3 تا معقوله ؟

گفت : آخه به هیچی نمی خورد ... به متورال و مترونیدازول و متفورمین شبیه بود .

اون دو تا دور بودن ( حال نداشتم تا اون سر داروخانه برم ) متورال دم دستم بود برداشتم !!!